1403/09/01
مهدی خبازی کناری

مهدی خبازی کناری

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی:
تلفن: 9111090167

مشخصات پژوهش

عنوان
پیشنویس کتاب ثبت شده در 1400/02/23 4:17:48 ب.ظ نسبت زبان و فهم در هرمنوتیک فلسفی گادامر
نوع پژوهش
کتاب
کلیدواژه‌ها
تاویل ، گادامر ، فارابی ، فهم ، زبان ، هرمنوتیک.
سال 1399
پژوهشگران مهدی خبازی کناری ، ندا راه بار

چکیده

تلقی متعارف نسبت به فهم تداعی کننده روابط میان مخاطب و متن و کنش تاویل گرایانه مخاطب در نسبت با متن است. به نظر می رسد، فهم در ساحتی از متن حضور داشته و مخاطب می بایست از طریق اصولی روشمند به بازتولید محتوای درونی اثر بپردازد. در هرمنوتیک فلسفی، روابط میان مفسر و متن، دو سویه است. گادامر مفهوم فهم را با تلقی بر درک حدود و ماهیت آن به شکلی فلسفی بررسی می کند. به عقیده وی فهم امری تاریخی و سنت مدارانه است. به دیگر سخن، فهم منطوی در سنت و تاریخی است که بر مفسر و متن تحمیل شده است. تلقی گادامر بر آن است که زبان در ساحتی فراتر بر فهم استیلا می یابد. در ساحت زبان است که گفتگوی میان مفسر و متن نقطه عطفی در فرایند اتصال و امتزاج افق ها فراهم می کند. جایی که فهم از آن جا آغاز می شود. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی خوانش زبان شناسانه از متن را راهی تازه به منظور عدم تحریف متون برمی گزیند. به باور وی زبان تمامی لایه های فکری و روحی و اجتماعی بشر است. اگرچه در سنت اسلامی زبان از جنبه دستوری بررسی شده است، اما فارابی زبان را به مثابه دانشی مستقل معرفی کرده و پدیدارشناسانه به خاستگاه تکوین زبان رجوع می کند. وی در ساحتی معرفت شناختی به تبیین نسبت زبان و منطق می پردازد و به نحوی بنیاد زبان و منطق را منطوی در یکدیگر می داند. فارابی در ساحت معرفت شناسی بنیاد زبان را مبتنی بر ذهن دانسته و در ساحت هستی شناختی ذات و جوهر زبان را منطوی در وجود آدمی می داند. وی اگر چه مستقیما از واژه فهم سخن نمی گوید، اما به شکلی غیر مستقیم، بنیاد آن را منطوی در نسبت میان زبان و فهم می داند. زیرا اتحاد عاقل و معقول ( مفسر و متن ) و در نهایت فهم متن در نسبتی هرمنوتیکی و زبان شناختی صورت می پذیرد. پژوهش حاضر قصد دارد تا خوانش فلسفی تازه ای از دو سنت فلسفی غرب و اسلامی در نسبت با هم ارایه دهد. گادامر با تبیین فلسفی مفهوم فهم و درک ماهیت آن، نسبت زبان و فهم را در دو ساحت معرفت شناسی و هستی شناسی بررسی کرده و فارابی نیز با تلقی ای زبان شناسانه خوانش فلسفی تازه ای از زبان ارایه می دهد که در نوع خود بدیع و تازه است و این دستاورد زبان شناختی را در نسبت با فهم به شکلی غیرمستقیم بکار می گیرد. در پژوهش حاضر، ما به تبیین دستاورد های دو سنت فلسفی - زبان شناختی غرب و اسلامی خواهیم پرداخت.