در میان صفات الهی، صفت علم از قطعی ترین و در عین حال، بحث برانگیزترین صفات به حساب می آید که مباحث فراوانی در فلسفه و کلام اسلامی به بررسی حقیقت، کیفیت، ابعاد و گستره آن اختصاص یافته و دانشمندان سعی بلیغ داشتند تا هر کدام به سهم خود غبار ابهام از روی آن برداشته و به تبیین آن بپردازند. متون دینی نیز بصورت گسترده به این موضوع پرداخته و هدایت جویان را به آن رهنمون گشتند. در این بین، علم الهی به جزئیات چه در مقام ذات و قبل از ایجاد و چه در مقام فعل و بعد از ایجاد، همواره مورد اختلاف جدی بین مذاهب مختلف فلسفی و کلامی بوده است. بگونه ای که برخی از دانشمندان مسلمان مانند غزالی، برخی دیگر مانند ابن سینا را به دلیل داشتن دیدگاه خاص در این موضوع، تکفیر نمودند. فلاسفه مسلمان در این موضوع مهم، از دیدگاه یکنواختی برخوردار نیستند. چنانکه بین متکلمان مسلمان نیز در تبیین علم الهی به جزئیات شاهد دیدگاههای مختلف می باشیم. سوال اصلی که تحقیق حاضر به دنبال پاسخ آن بود، این است که: علم الهی به جزئیات در مکتب مشاء و مکتب اشاعره چگونه تبیین می شود؟ یافته های تحقیق که به روش تحلیلی – توصیفی صورت گرفت، حاکی از آن است که دو مکتب فلسفی و کلامی مزبور، اختلاف شدیدی در این موضوع داشته و گذشت زمان نیز توفیقی در کم کردن این فاصله نداشته است.