منازع هقومی و عوامل مرتبط با آن، یکی از پرسمانهای عمد هنحلههای مختلف علوم اجتماعی، بهویژه در چندین ده هاخیر بوده است .همزمانی تحولات منازعـ هقومی و فرآیند گذار به دموکراسی، بهویژهپس از نیمه دوم قرن بیستم، مطالعات جامعهناسی سیاسی منازعه قومی را به این مسئله متمرکـز سـ شاخته اسـت کـه گذار به دموکراسی، چه شرایط و بسترهایی را برای تحولات منازع هقومی فـراهم میکند .مهمتر اینکهگذار به دموکراسی الزاماً با منازعه قـومی توأمـان اسـت ، یـا اینکه فرآیند گذار میتواند بهواسـطه تـرویج مـذاکر هسیاسـی در حکومـت هـای دموکراتیک نوین، فرصتی برا یپیشگیری از منازعات قومی مهیا کند؟ با توجه به نبودپژوهشهای تئوریک دراین زمینه، ما در این مقاله با بهرهگیـری از تحلیـل کیفی، به مطالع هشرایطی پرداختهایم که طی آن، گذار به دموکراسی هم بستری برای تعدیل منازعات قومی مهیا میکنـد و هـم منجـر بـه تشـدید آن مـی شـو . دراهبردهای نهادی ممانعت از منازع هقومی، منازع هقومی و نشوونمای رویـه هـای دموکراتیک ورفتارشناسـی رژیـم هـای اقتـدارگرا در بـاب تنـوع قـومی از دیگـر موضوعات مورد مداقهما در این پژوهش بوده است.