در ادیان توحیدی،عدّه ای سطحی نگر خواهان تمسک به ظواهر کتاب و سنت شده و بر این اساس در صدد بر آمدند تا در حضور پیامبران و اولیای الهی به تبیین احکام و فرامین الهی مبادرت ورزند بلکه خواستار«دیدن خدا»برای ایمان به دین الهی می شوند که اهل تشبیه و مجسمی ها از این طوایفند. دین مبین اسلام هم از این سطحی نگری ها بی بهره نبوده و در زمان حیات حضرت نبی مکرّم«صلّی اللّه علیه و آله و سلّم» و پس از آن کسانی که با تمسک بر«حسبنا کتاب الله»و حذف سنّت ولوی و حتی نبوی در تفسیر دین و احکام الهی بر آمدند. پس از نبی مکرّم«صلّی الله علیه و آله و سلّم»و در حکومت حضرت علی«علیه السّلام»خوارج در صدر این گروه قرار دارند و با چنین تفسیری بنای مستقیم تکفیر را نهاده اند. در قرون بعدی در اوایل قرن هشتم ابن تیمیه و سپس در اول قرن دوازدهم این عقیده توسّط محمّد بن عبد الوهّاب و با دخالت سیاسیون استعماری و عربستانی رنگ و بوی سیاسی گرفته و موجبات قتل و غارت و کشتار فراوانی شده است؛در این نوشتار به بررسی موجبات این افکار و اعتقادات پرداخته و در می یابیم که قشری نگری اساس این تفکّرات بوده و جایگاهی در شریعت محمّدی ندارد.