بعد از جنگ جهانی دوم مفهوم توسعه پایدار به منظور ایجاد تعادل میان حفاظت از محیطزیست و بهرهمندی از حقوق بنیادین بشری از جمله حق بر توسعه مطرح شد؛ تا استیفای حقهای بشری بهانهای برای تخریب محیطزیست محسوب نگردد. در واقع بشر دریافت که هرگونه خسارت به محیطزیست در نهایت انسان و کرامت وی را دچار مخاطره مینماید و لذا در کنار عناصر اقتصادی و اجتماعی، پایداری زیستمحیطی بهعنوان یکی از عناصر توسعه پایدار مطرح و مورد شناسایی قرار گرفت. تحقیق حاضر بهدنبال بررسی این مسئله است که چگونه برخی دولتها با شناسایی شخصیت حقوقی برای عناصر طبیعت، در راستای پایداری زیستمحیطی و در نهایت تحقق توسعه پایدار گام برداشتهاند. نوع پژوهش بنیادی است که به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و همچنین بهرهگیری از منابع الکترونیک اعم از کتاب، مقاله، پایان نامه، کنفرانسهای رسمی مرتبط با موضوع)منطقه ای و بین المللی( به زبانهای فارسی و انگلیسی موجود صورت گرفته و پس از طرح مسئله و تبیین فرضیات، دادههای مدنظر متناسب با سوالهای پژوهش در اسناد و رویههای قضائی ملی و بینالملل )اعم از فارسی و التین( جستجو، جمعآوری، جمع بندی و مورد تحلیل قرارگرفته است. در سالهای اخیر یکی از اقداماتی که به منظور پایداری زیستمحیطی اتخاذ شد شناسایی شخصیت حقوقی برای عناصر طبیعت بوده است. رویه برخی کشورها به خصوص از سال 8002 به بعد نشان میدهد که در راستای تحقق پایداری زیستمحیطی، در سطح قانونگذاری یا رویه محاکم، عناصر طبیعت را صاحب حق دانسته و نمایندگانی برای پیگیری حقوق آنها تعیین نمودهاند. در مجموع تحوالت حقوق محیطزیست نشان میدهد شناسایی شخصیت حقوقی برای عناصر طبیعت تحول جدیدی در حوزه حقوق محیطزیست و توسعه پایدار بوجود آورده که به سرعت در جامعه بینالمللی در حال گسترش میباشد. بهطوریکه بسیاری از دولتها می- توانند با بهرهگیری از تجربه یادشده در این مسیر گام نهاده تا بسترهای الزم برای حمایتهای بیشتر از محیط زیست در سرتاسر جهان فراهم گردد.