رسالت سازمان و جامعه معاصر در برابر آینده، آن است که با برخورد خردمندانه، تغییرات را بشناسند و با داوری دقیق و سنجیده، این تغییرات را در جهت تعادل و نظم هدایت کند. چه پذیرش کورکورانه و چه ایستادگی در برابر تغییرات، هر دو رفتاری نامناسب است. بنابراین سازمان ها، باید تغییر و بهبود مستمر را جزء برنامه های اصلی خود قرار دهند تا بتوانند با روند پرشتاب پیشرفت تکنولوژیکی، علمی و فناوری و مدیریتی دنیای امروز، همگام شوند. از طرفی در تعریف سازمان آمده است که سازمان، یک نهاد اجتماعی، دارای هدف و مرز مشخص با محیط و... است. نکته مهم این تعریف، ماهیت اجتماعی و حضور انسان در آن است که بدون شک وجود یا عدم وجود سازمان به آن وابسته است. امروزه دیگر نمی توان سازمانی را یافت که بدون توجه به منابع انسانی موفقیتی کسب نموده باشد. البته سازمانها نیز دریافته اند که توجه صرف به نیروی انسانی نیز رمز موفقیت آنها نخواهد بود بلکه توجه و تاکید بر نیروهای خاصی یا استعدادها در سازمان است که موفقیت آنها را تضمین می کند، چرا که در این محیط بسیار رقابتی نه تنها جذب افراد مستعد بسیار مشکل است، بلکه خطر جدی تر، از دست دادن این نیروهای کارآمد است. در پاسخ به این رویداد، سازمان های بزرگ اقدام به پیاده سازی استراتژی های مدیریت استعداد به منظور جذب، بکارگیری، توسعه و حفظ استعدادها نموده اند. با اینحال بدلیل روند رو به رشد و در عین حال جدید بودن این موضوع در حوزه مدیریت منابع انسانی، مدیران منابع انسانی معمولاٌ در سازمان ها برنامه مشخصی برای مدیریت استعداد ندارند، لذا پرداختن به مدیریت استعداد به آنها کمک می کند تا برنامه ای مشخص هم برای این حوزه و هم تحقق اهداف سازمانی تدارک ببینند. در حوزه علمی نیز مقالات و کتب زیادی را می توان یافت که به مبحث مدیریت منابع انسانی و کارکنان مستعد می پردازند و این نشان دهنده توجه ویژه اساتید، دانشجویان و محققان این حوزه است. تحقیقی در این زمینه نشان میدهد که از سال 2004 تا 2005 تعداد کلیک هایی که در اینترنت برای واژه مدیریت استعداد شده است سه برابر رشد داشته و به رقمی بالغ بر 8 میلیون کلیک رسیده است. با اینحال و علارغم همه این موارد، موضوع مدیریت استعداد همچنان دارای ابهام های بسیاری است و هنوز کتاب یا مقاله ای را نمی توان یافت که به روشنی به ابعاد آن پرداخته باشد و شرح مبسو