در تاریخ ادبیاتنگاری،گونهشناسی یا تعیین ژانر متن، مسئلهای اساسی است. پژوهش حاضر بهمنظور برداشتن گامی در اینجهت به مطالعۀ ژانر داستانی میپردازد که در ظاهر غیرسیاسی است، امّا اوّلینداستان از یک مجموعۀ کامال ً سیاسی به نام آذر، ماه آخر پاییزاست. این گونهشناسی با رویکرد سبکشناسی انتقادی که اصلیترین کارکرد آن واکاوی الیههای متنی، بهمنظورکشف ایدئولوژی پنهان متن است، بهانجام میرسد. نتایج پژوهش نشان میدهد که «بهدزدیرفتهها»روایتی تمثیلی و ذهنیاست که با اندیشهای سوسیالیستی و قلمی مدرنیستی نوشتهشدهاست؛ سوسیالیسم متن در روساخت مردمگرایانه و غیرحزبی، و در ژرفساخت، حزبی و تبلیغاتی است. نویسنده با استفاده از تمثیل، که شگردی برای بیان غیرمستقیم اندیش است، و همچنینبا برگزیدن شیوهروایتگری مدرنیستی، در قالب روایت ذهنی، که ژانری مناسب برای تبلیغ و بلکه تحمیل غیرمستقیم یک ایدئولوژی، ودربردارندهویژگیهایی چون: استفاده از راوی دانای کل محدود، زمان ذهنی و غیرمتوالی، مکان متغیّر و نسبی، کلیشهشکنی در پیرنگ، در همشکستن رابطۀعلّیـمعلولی، نمایش مستقیم اندیشه و عواطف، فارغ از هرگونه تفسیر و تعبیر صریح در شخصیتپردازی، و همچنین زبان پیچیده و چندالیه است، مخاطب را در دریافت ایدئولوژی متن، در ظاهر مختار و آزاد گذاشته است، چراکه شیوه کانونیسازی روایت بهنحوی استکه مخاطب را با اعمال کمترین فشار و بهشیوهای هژمونیک، بهسمت ایدئولوژی موردنظر سوقداده، و ترس از حزب توده و نفوذ افکار و اندیشههای کمونیستی به جامعه را، ترسی موهوم و بیاساس قلمداد کرده است.