در بررسی هر متن، آنچه که به آن دسترسی داریم حوزۀ کلام و واژه هاست. در مطالعۀ تصوف ما با اصل تجربۀ عارف هیچ گونه تماسی نداریم و آنچه در اختیار ماست و میتواند در حوزۀ تحقیق ما قرار بگیرد، تجلیاّت این تجربه است در عرصۀ زبان با تمام مفاهیمی که کلمۀ زبان آن را در بر میگیرد. بحث این مقاله بررسی گفتمان چند تن از افرادی است که مبلغ عرفان و تصوف محسوب میشوند. از آنجا که تصوف همواره نهادی بوده که علاوه بر ارتباط یا تقابل با قدرت، بیان ویژه و ایدئولوژیک و مفاهیم خاص و فرهنگ خاص خود را داشته است و به تعلیم و آموزش حداقل بخشی از آموزه های خود و تربیت مریدان همت گماشته است. در این مقاله مبنا بر این بوده است که در خلال متن و نتیجه گیری مقاله به پرسشهای زیر پاسخ گوییم: 1. دیدگاه حاکم بر کلیت هر یک از متون انتخابی چه تأثیری درگزینش های زبانی و غیر زبانی آن دارد؟ 2. در تک تک متن های مورد بررسی آیا ایدئولوژی به صورت صریح بازتاب یافته است یا بصورت ضمنی؟ 3 .آیا محتوای هر متن مولود دریافت آزادانه و تخیل فردی است یا وابسته به حافظۀ گروهی و باورهای جمعی؟ 4 . متون صوفیانۀ انتخاب شده به چه شیوه هایی ساختارهای ایدئولوژی را تقویت و تثبیت میکنند یا به چه شیوه و با چه طرز تفکری دست به ساختار شکنی و حتی بدعت گزاری میزنند؟