1403/09/04
سید قاسم حسنی

سید قاسم حسنی

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی:
تلفن: 43143430

مشخصات پژوهش

عنوان
استراتژی های شعایری و نقش آندر ایجاد تعامل و تقلیل تضاد
نوع پژوهش
مقاله ارائه شده
کلیدواژه‌ها
شعایر،ایجاد تعامل ، تقلیل تضاد،استراتژی و مکانیسم تاثیرگذاری، چند وجهی بودن، تالیفی بودن، دگرگون بخشی
سال 1394
پژوهشگران سید قاسم حسنی

چکیده

در تاریخ بشر تنش های اجتماعی و و تضاد های بین فردی و گروه ها امری رایج بوده است.این تضادها در سه مقوله 1- عرصه عقلانی/مادی، 2- عرصه ارتباطی/اجتماعی 3- عرصه فرهنگی/نمادین رخ می دهد.در بعد مادی تنش ها و تضادها می توانند بر سر زمین یا منابع مادی باشد که مردم یا گروها به آن نیاز دارند یا خواستار آنند.روشهای عقلانی برای چنین تضادهایی بر استفاده از روشهای عینی و منطقی حل مسئله تاکید دارد. بعد اجتماعی تنشها و تضاد بر روابط و ارتباطات میان گروه ها و احزاب تمرکز می کند. تضاد ها اغلب نتیجه ای از پایگاه های نابرابر میان طبقه نخبه و فرودستان است. استراتژی معمول برای حل این مسائل شامل خلق ساختار های اجتماعی جدید و بهبود بخشیدن به ارتباطات است. و در نهایت بعد نمادین/فرهنگی تنش و تضاد به این تمرکز می کند که چگونه جهان بینی ها فهم مردم از مشکلاتشان را شکل می دهد.این می تواند شامل جنبه های ادراکی، احساسی، کنشی ، و جنبه های مبتنی بر ارزش باشد.درنوع سوم مناسک و شعایر می تواند نقش عمده ای در ایجاد تعادل و تعامل ایفا کند. مناسک و شعایر بعدی از فرهنگ است که در حفظ تعادل اجتماعی واطمینان بخشی به انسجام در میان اعضای اجتماعی عمل می کند.مناسک و شعایر مکانیسمی در اطمینان بخشی به وحدت اجتماعی است و در جبران خسارت تضادها و یا در پیشگیری و تازه کردن روابط اجتماعی نقش دارند. تاثیر شعایر و مناسک به عنوان استراتژی و مکانیسم در هر جامعه ای به اشکال مختلف نمود می یابند.گونه های مناسک و شعایر با توجه به دامنه و حوزه قدرت نمادینی که در خود دارند می توانند با توجه به درک،شناخت احساسی، ارزش، تعیین بخشی هویتی و تاریخ درونی شده ای که در خود دارد در تقلیل تضاد های اجتماعی و افزایش صلح و تعادل نقش داشته باشند. نوروز در تاریخ فرهنگی ایران به دلیل همه گیربودنش و فراتر رفتن از گروه های مختلف با سلیقه های دینی ،طبقه ای و غیره نقش عمده ای در ایجاد تعامل اجتماعی داشته است.سوال اساسی این نگارش آن است که چگونه مکانیسم و استراتژی یک شعایر و منسکی چون نوروز نسبت به عناصر نمادین دیگر فرهنگ می تواند در ایجاد تعادل و تعامل اجتماعی نقش داشته باشد؟در منسک و شعایری چون نوروز چه پتانسیلی وجود دارد که می تواند این نقش را به خوبی ایفا کند؟اساسا پدیده ای که بتواند حوزه وسیعی از سطح خرد تا کلان اجتماعی را در بر گیرد باید پتانسی