آنچه که موجب شد تا به بررسی موضوع نگرش والدین نسبت به فرزندآوری و تأثیر آن در تربیت راغب گردم و بدان بپردازم این بود که وقتی در هستی و خلقت الهی تأمّل نمودم دیدم که؛ خداوند متعال هر چیز را جفت آفرید و طبیعت وجودی انسان را طوری شکل داد که با ازدواج به کمال و آرامش می-رسد. با ازدواجِ زن و مرد، کانون خانواده شکل میگیرد و با تولد فرزند این کانون به تکامل میرسد. دین اسلام مشوق فرزندآوری بوده و از فرزندان به عنوان رحمت الهی، امداد الهی، زیور زندگی دنیا، اساس خوشبختی، افتخار رسول اکرم (ص)، حامی معنوی والدین و ... یادکرده است. امّا طی چند دهۀ گذشته به دلیل شیوع کم فرزندی و تک فرزندی در جامعه، کشور ایران با کاهش چشمگیر جمعیت مواجه شده که در صورت تداوم این مسأله، ساختار سنی جمعیت ایران را افراد پیر و کهنسال شکل خواهند داد که این موضوع میتواند آسیبهای اقتصادی، امنیتی، فرهنگی، تربیتی و... را به دنبال داشته باشد. علاوه اینکه نقش تعداد فرزند در تکوین و تشکیل شخصیت خود جایگاه ویژهای در زندگی خانوادگی دارد، زیرا نتایج تحقیقات حاصله بیانگر آن است که تک فرزندی و چند فرزندی هر کدام آسیبها و مزایای خود را دارند بدینصورت که مزایای چند فرزندی بیش از تک فرزندی بوده و آسیبهای تک فرزندی بیش از چند فرزندی است. با این نتیجۀ قابل تأمّل، چه امور و مسائلی مردم را به این سمت و سو سوق داده است که در عین درک آسیبها، به ترمیم و تنظیم مبادرت نمیورزند؟ در پاسخ میتوان گفت عوامل متعددی مانند؛ شرایط اقتصادی، سیاستهای جمعیتی، رسانهها، سن ازدواج و... در میزان باروری و فرزندآوری زوجین تأثیرگذار هستند. امّا به نظر میرسد نوع نگرش زوجین نسبت به فرزندآوری (مثبت یا منفی) از مهمترین عوامل مؤثر در میزان باروری و فرزندآوری زوجین باشد. زیرا کنش و رفتار انسان برگرفته از نگرش و اندیشهای است که فرد نسبت به یک موضوع یا افراد دارد. وقتی نگرش خانوادهها نسبت به فرزندآوری منفی باشد، پرواضح است که شاهد کاهش فرزندآوری و جمعیت در جامعه خواهیم بود. در گذشته فرزند را مایۀ آرامش، رحمت الهی و برکت زندگی میدانستند ولی امروزه فرزند را مایۀ زحمت، مخل آسایش و مانع پیشرفت میدانند که این نگرش میتواند در میزان باروری زوجین مؤثر باشد. نوع نگرش زوجین نسبت به فرزندآوری (مثبت یا منفی) به نوعی میتواند در تربیت فرزندان نیز مؤثر باشد. زیرا وقتی نگرش والدین نسبت به فرزندآوری منفی باشد، انگیزهای برای کسب مهارتهای لازم جهت تربیت فرزند خود ندارند و همین امر موجب میشود که فرزندان از نظر تربیتی دچار مشکل شوند. در مقابل والدینی که نگرش مثبتی به فرزندآوری دارند مهارتهای لازم را به فرزند آموزش میدهند و برای فرزند خود وقت میگذارند و تمایل و حوصلۀ بیشتری برای همراهی فرزند و تربیت او دارند زیرا وجود فرزند برایشان مهم است و آن را ثمرۀ زندگی خود میدانند. با توجه به تغییر نگرش مردم نسبت به فرزندآوری و اهمیت تربیت فرزندان، پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی و پیمایشی به بررسی نگرش والدین نسبت به فرزندآوری و تأثیر آن در تربیت پرداخته است. جامعۀ آماری این پژوهش افراد متأهل شهر بابلسر و بابل بوده که تعداد 384 نفر با استفاده از جدول مورگان انتخاب شده است اما تعداد نمونه به 424 نفر افزایش یافت. زیرا ممکن بود عدهای به صورت ناقص به سوالات پاسخ داده باشند. ابزار این پژوهش پرسشنامه میباشد که برای نمونهگیری از روش نمونهگیری تصادفی ساده استفاده شده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که؛ نگرش پاسخگویان به فرزندآوری 55 درصد بینابینی، 35 درصد نگرش مثبت و 11 درصد نگرش منفی داشتهاند. بیشتر پاسخگویان تمایل داشتهاند بین 2 تا 4 فرزند داشته باشند. 59 درصد 2 فرزند، 26 درصد یک فرزند، 14 درصد 3 فرزند و 2 درصد 4 فرزند داشتهاند. بیشتر پاسخگویان اظهار داشته اند تربیت فرزندان آنها 51 درصد درحد متوسط، 34 درصد قوی و 15 درصد ضعیف می باشد. نتایج تجزیه و تحلیل استنباطی دادهها نشان میدهد؛ بین تمایل به فرزندآوری و نگرش به فرزندآوری رابطه وجود دارد و آمار نشان میدهد هرچه تمایل افراد به فرزندآوری بیشتر باشد نگرش مثبتتری به فرزندآوری دارند. بین تعداد فرزندان و نگرش به فرزندآوری رابطه وجود دارد. و آمار نشان میدهد هرچه تعداد فرزندان پاسخگویان بیشتر است نگرش افراد به فرزندآوری مثبتتر میباشد. بین نگرش به فرزندآوری و تربیت فرزندان رابطه وجود دارد و آمار نشان میدهد هرچه نگرش افراد به فرزندآوری مثبت-تر باشد فرزندان آنها از نظر تربیتی قویتر است. بنابراین نوع نگرش والدین نسبت به فرزندآوری (مثبت یا منفی)، یکی از عواملی است که میتواند در تربیت فرزندان تأثیر گذار باشد. از این رو میطلبد که به این مسأله بیشتر پرداخته شود.