هر مکتب و مسلکی برای خویش تمدّنی را تصویر می کند و برای ابعاد مختلف آن، چارچوب فکری تعریف می نماید. مقالۀ حاضر بر روش تحلیل محتوای کیفی استوار است و برای گردآوری داده ها از روش اسنادی و کتابخانه ای بهره برده است؛ لذا با بهره گیری از آیات، روایات، کلام مفسّرین و اندیشمندان به این سؤال پاسخ داده است که «چارچوب فکری نظام آموزشی در تمدن نوین اسلامی» کدامند؟ با توجّه به اینکه «نظام آموزشی» از مجموعه ای از اجزای مرتبط با یکدیگر تشکیل می شود تا با عملکرد خاص خود، اهداف ویژه ای را دنبال کند. پاسخ به این مسأله در گرو توجه به مبانی مختلف هستی شناسی، راهنماشناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، ارزش شناسی، جامعه شناسی، دشمن شناسی و روش شناسی است که این امور چارچوب فکری نظام آموزشی تمدّن نوین اسلامی را شکل می دهند. مبانی هستی شناسی در تمدن نوین اسلامی بر پایۀ معرفت به خداوند متعال و درک حضور او در زندگی استوار است؛ به گونه ای که اگر تمدّنی بخواهد حقیقت انسانی را در گسترۀ خویش شکوفا سازد، جز بر پایۀ ایمان و رابطه با خدا نمی تواند. پس هستی شناسی بر پایۀ مبدأ و غایت استوار است. در بعُد راهنماشناسی با توجه به نقص عقل، وجود پیامبر و امام که از موهبت عصمت بهره می برند از قاعدۀ لطف الهی صادر می شود. در مبانی انسان شناسی، بشر از ساحت های گوناگون وجودی و توانایی های گسترده ای برخوردار است به طوری که اگر خویش را بشناسد خدای خویش را خواهد شناخت زیرا انسان در این نظام از کرامت بهره مند است. در بُعد معرفت شناسی با تأکید بر توأمانی عقل و نقل، پاره ای از گزاره ها و امور دینی، مبنا قرار می گیرد تا نسبت به واقعیت ها و حقایق انسانی، معرفت حاصل شود. مبنای ارزش شناسی به اموری می پردازد که فضایل و رذایلِ نظام آموزشی را در تمدّن نوین اسلامی تبیین نماید. در این تمدن بُعد جامعه شناسی هم دیده شده است که در آن، عدالت و احسان تأکید می گردد. در مبنای دشمن شناسی، هم نسبت به دشمن درونی(شیطان) و هم نسبت به دشمن بیرونی(نفی سبیل) هشدار داده شد. علاوه بر این موارد، در این چارچوب، مبانی روش شناسی، اهمیت به سزایی دارد. مهمترین مبنای روشی، روش قرآن و معصوم(ع) است که روش پیامبر اکرم(ص)، از مشخصّه های این تمدّن است. از ویژگی های دیگر این نظام با تکیه بر مبنای روش شناسی، حفظ وحدت و یکدلی است که موجب عزّت، عافیت، کرامت و شر