نظریه آشنایی زدایی که نخستین بار در آرای صورت گرایان مطرح شد، معتقد است بایستی زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه ساخت و با عادت های زبانی آنان مخالفت کرد. بر این اساس شاعران سعی می کنند با روی آوردن به شیوه هایی مانند فراهنجاری معنایی که قالب و هنجار عادّی زبان و بیان را به هم می ریزد، توجّه و حسِّ لذّت شنوندگان را تحریک کنند و زبان خود را برجسته نمایند. ایلیا ابو ماضی از جمله شاعرانی است که از این شگرد در اشعار خود بهره برده است و این مقاله نیز می کوشد تا به فراهنجاری معنایی در یکی از قصاید او با نام « سَلمَی بِمَاذَا تفَکرِین؟» بپردازد تا به این سؤال اساسی پاسخ گوید که «شاعر، چگونه این هنجارگریزی را در قصیده مذکور به کار برده است و به کمک آن زبان شعری اش را برجسته نموده است؟» و در پاسخ چنین نتیجه گرفته شد که أبوماضی با استفاده از عناصری مانند استعاره، تشبیه و نماد، خواننده را با زبانی تازه روبرو ساخته و این کار را با شگردهایی همچون انتخاب هوشمندانه کلمات در محور جانشینی و همنشین کردن آگاهانه آنها با واژگان مناسب، نزدیک ساختن تشبیه به استعاره و نوکردن آن، و آفرینش برخی از مفاهیم جدید در حوزه نماد، به انجام رسانده است.