آموزش غیرخطی رویکردی اکتشافی برای آموزش و یادگیری تربیت بدنی است که میتواند بهطور بالقوه برای کمک به کسب شایستگیها موثر باشد. انگیزش درونی نیز بهعنوان یک کارکرد از نیازهای روانشناختی، از اهداف مهم برای هر برنامهای در جهت توسعه مهارت و خبرگی باید در نظر گرفته شود. در نتیجه هدف پژوهش حاضر مقایسۀ اثربخشی آموزش خطی و غیرخطی بر عملکرد پرتاب و انگیزش درونی کودکان بود. روش شناسی: جامعه آماری تحقیق شامل کلیۀ دانش آموزان دختر 7/0±2/8 ساله دبستانهای واقع در شهرستان بابلسر بودند. از بین این دبستانها دو مدرسه بهصورت تصادفی انتخاب شدند. هر مدرسه دارای 2 کلاس در مقطع دوم دبستان بود. تعداد دانش آموزان در مدرسه الف (20 و 22) و در مدرسه ب (25 و 23) بود که بهصورت تصادفی یک کلاس از هر مدرسه برای آموزش خطی و کلاس دیگر برای آموزش غیرخطی مشخص شد و بهمدت 6 هفته، هفتهای 2 بار در برنامۀ مداخلهای برای آموزش مهارتهای حرکتی دستکاری پرتاب از بالای شانه، شرکت کردند. 4 دانشآموز از هر کلاس برای مشارکت در سه جلسۀ مصاحبه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل آزمون دقت پرتاب از بالایشانه، پرسشنامۀ انگیزش درونی دسی و رایان (2008) و مصاحبه بود. برای تحلیل دادههای پژوهش از آزمون تحلیل واریانس مختلط و تحلیل مقایسهای پایدار استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مهارت دقت پرتاب تفاوت معنیداری بین دو گروه آموزش خطی و غیرخطی وجود داشت (01/0>p) و کودکان برخوردار از آموزش غیرخطی نسبت به کودکان برخودار از آموزش خطی از سطح عملکرد بالاتری در مهارت حرکتی پرتاب از بالای شانه برخودار بودند. یافتههای مربوط به پرسشنامه نیز نشان دادند بین دو گروه آموزش خطی و غیرخطی در انگیزش درونی کودکان اختلاف معناداری وجود داشت و بهنفع کودکان برخوردار از آموزش غیرخطی بوده است. همچنین مصاحبههای دانش آموزان و معلمان نشان دادند که رویکرد آموزش غیرخطی محیط یادگیری را بهوجود میآورد که به کسب شایستگی ادراک شده، خودپیروی و تعلق پذیری کمک میکند؛ به این ترتیب، بهطور بالقوه باعث افزایش انگیزش درونی و لذت بردن در طول تمرین میشود. نتیجه گیری: توصیه میشود معلمان و مربیان با بهکارگیری رویکرد جدید آموزش غیرخطی به آموزش کارآمدتر مهارتها همراه با ایجاد رفتارهای انگیزشی بیشتر کودکان در محیطهای آموزشی کمک کنند.