در دوران حکمرانی پادشاهان قاجار، ایران در عقبماندگی بهسر میبرد در حالی که کشورهای اروپایی به سرعت در حال پیمودن مسیر پیشرفت و ترقی بودند. در این شرایط، گروهی از تحصیلکردگان و فرنگرفتگان که با تحولات دنیای نوین آشنا شده بودند، ظهور کردند که به آنها «منورالفکران» میگفتند. اینان به خوبی دریافته بودند که افکار، باورها و روشهای دنیای قدیم دیگر پاسخگوی نیازهای دنیای جدید نیست. در میان منورالفکران، سه متفکر ظهور کردند که اندیشههایشان فراگیر و مبنای تغییرات در ایران شد. از همین رو این پژوهش با مطرح کردن پرسش «مواجهه فکری سه روشنفکر شاخص انقلاب مشروطه؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله در برابر سنت چه بود؟»، قصد دارد به بررسی اندیشه و آرا این سه متفکر در رابطه با مبحث «سنت» بپردازد. در پاسخ به این پرسش این فرضیه مطرح شده است که «گفتمان تجدد از بدو پیدایش خود دچار نوعی تشتت و اعوجاج در میان روشنفکران مشروطه بود. آنها در تعریف مفهوم سنت و تعیین نوع رابطه خود با آن وحدت نظر و اشتراک رویه نداشتند. بررسی آرای سه روشنفکر برجسته صدر مشروطه نشان میدهد که هرکدام از آنها دریافتها و باورهای مختلف و گاه متضادی در مواجهه با سنت داشتهاند. این تشتت آرا به ضعف حوزه گفتمانی تجدد نوپا ضربات زیادی وارد کرد و مانع از شکلگیری یک گفتمان واحد تجددخواه در میان بخش روشنفکری انقلاب مشروطه شد». این پژوهش پس از بررسی اندیشه هر یک از این اندیشمندان و مقایسهی آنها با هم؛ نتیجه میگیرد که فهم درست از رابطه میان سنت و تجدد، کلید اصلی هر گفتمان روشنفکری و تجددخواهانه است. اهمیت این موضوع زمانی روشن میشود که دریابیم مسئله پیچیده رابطه سنت و تجدد همچنان دغدغه فکری روشنفکران جامعه ایران است. روش پژوهش این تحقیق توصیفی-تحلیلی است و روش مطالعه آن نیز بر اساس گردآوری منابع کتابخانهای انجام گرفته است.