با وجود آنکه نظریه ما بعد استعماری ریشه در آرای متفکران مشهوری چون گاندی، فرانتس فانون و رژی دبره دارد؛ اما تنها در اواخر دهه 1970 بود که با انتشار آثار ادوارد سعید، متفکر فلسطینی الاصل، عرصه جدیدی در زمینه مطالعات فرهنگی و سیاسی گشوده شد. یکی از این عرصهها، خوانش مجدد رابطه میان غرب و جهان اسلام در ذیل نظریه مابعد استعماری بود. این مسئله در وضعیتی که در ظاهر کشورهای جهان سوم از استعمار مستقیم رها شده بودند، اهمیت قابل توجهی داشت. به همان ترتیب که در عرصه سیاسی و نظام بینالملل تب ایدئولوژیها به ویژه کمونیسم فروکش میکرد و در مقابل، جنبشهای فرو دست و اقلیت در تلاشی نو برای احراز جایگاه درخور بودند، ساخت نظریه سیاسی و فرهنگی با وامگیری از مباحث پساساختگرا ـ پسامدرن، دچار دگردیسی جدی میشد. مفروضه مقاله حاضر آن است که بخش مهمی از آمریت غرب در ساحت فرهنگی از طریق نظام رسانهای شکل گرفته است. این مقاله نشان میدهد کارکرد مجازیسازی رسانهای چگونه به جای جهان اسلام سخن میگویند. از این رو، در برابر طرح این پرسش که چه کسانی به جای جهان اسلام به تولید گفتمان حقیقت مشغول هستند، ایده ” اسلام رسانهای“ به مثابه صورتی از گفتمان آمریت غرب مورد واکاوی قرار خواهد گرفت. مقاله حاضر از روش توصیفی و تحلیلی استفاده کرده و در چارچوب نظریه پسااستعمارگرایی به نگارش در آمده است.