آیندهپژوهی یکی از رشتههائی است که دست کم در دو دههی اخیر مورد توجه پژوهشگران ما قرار گرفته است. البته بررسی تاریخی نگاه به آینده و آگاهی از آینده به درازی طول بشر است. اما در دههی پنجاه میلادی بنا به دلایلی نظیر جنگ سرد و جلوگیری از غافلگیری نظامی، سیاسی و امنیتی، این گونه مباحث در کانون توجه قرار گرفت و روشهای آیندهپژوهی مثلاً سناریو نویسی برای جلوگیری از حملات و تعرضات پیشدستانه رقیب باب شد. سابقه پرداختن به این روش با رویکردهای نوین در کشور ما حدود دو دهه است که رواج یافته است. چنانکه مؤسسات و اندیشکدههای بسیاری در این زمینه تأسیس شد و هزینههای بسیاری صرف پژوهشهایی از این دست گردید. بویژه نهادهای نظامی بسیاری از روشهای آیندهپژوهی را برای اهداف امنیتی و نظامی ضروری دانستند و سرمایههای مالی وانسانی بسیاری را صرف این کار کردند. روشن است که این روش، مانند بقیه تلاشهای بشری دارای نتایج مثبتی است بویژه هنگامی که امکان کنترل متغییرهای وجود دارد و به ویژه زمانی که به شیوه عملی ما را به مسیرهای بهتر زیست مناسب انسانی هدایت می کند. ارائه چشم انداز و تلاش برای آمادگی برای مواجه با عدم قطعیت، ساختن آینده نوین از جمله تلاشهایی است که می تواند پیامدهای درخشان برای آدمی داشته باشد. اما نکته این است که آیا تحمیل این همه هزینه و نگاه مبالغهامیز به این روشها، و خواستههای شگفت از آن داشتن معقول است؟ آیا اشکالات روشی و معرفت شناسانه و هستی شناختی این روش را دیدهایم و آیا پیامد عملی ناشی از عطف توجه به پژوهشهایی پر از خطاهای شناختی و روشی را مشاهده کردهایم.