این مقاله، یکی از مهم ترین مباحث جمعیتشناختی یعنی مناسبات بین تمایلات باروری و تعلقات مذهبی را بر پایه رویکردی جامعه شناختی کانون اصلی توجه قرار داده و تلاش کرده ایم شواهد پژوهشی برای شناخت بهتر برخی از مهم ترین الگوها و تعیین کننده های مرتبط با آن را ارائه نمائیم. آیا تمایلات باروری افراد تابعی از تعلقات مذهبی آنان است؟ شرایط و ویژگی های اقتصادی ـ اجتماعی گوناگون تا چه حد می توانند تأثیرات تعلقات مذهبی بر روی تمایلات باروری را تحت الشعاع قرار دهند؟ به عبارت دقیق تر، آیا تعلقات مذهبی نقش مهم تری در تمایلات باروری ایفاء می کنند یا ویژگی های اقتصادی ـ اجتماعی تأثیرات تعیین کننده تری در تمایلات باروری دارند؟ درمجموع، نتایج این پژوهش را می توان به عنوان شواهد پژوهشی جدید در راستای تأیید نظریه جمعیتشناسان برجسته ای همچون وستوف و جونز (1979) و کافمن و اسکایربک (2012) تلقی و تبیین کرد، بدینمعنا که در دوران معاصر هرچه جوامع بیشتر مدرن می شوند، تأثیر و نفوذ تعلقات مذهبی در تمایلات باروری به تدریج کمتر و ضعیف تر می شود. نتایج این تحقیق نشان داد اگرچه تفاوت هایی در تمایلات باروری گروه های مذهبی دیده می شود، اما ویژگی های اقتصادی ـ اجتماعی نیز صرف نظر از تعلقات مذهبی آنان، نقش بسیار تعیین کننده ای در تمایلات باروری افراد ایفاء می کند. بر همین اساس، موفقیت پایدار و فراگیر برنامه ریزی ها و سیاستگذاریهای معطوف به خانواده و فرزندآوری، صرف نظر از تعلقات مذهبی آنان، نیازمند گسترش هرچه بیشتر سطح توسعه و بهبود شرایط اقتصادی -اجتماعی میان همه افراد در سطح کل جامعه است.