پژوهش حاضر برپایه رویکردی جمعیت شناختی و اجتماعی فرهنگی، برخی از مهمترین الگوها و تعیین کننده های مرتبط با مسئله ترجیح جنسیتی را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. علیرغم پیشرفت های مهم و تغییرات شگرفی که جوامع انسانی در دهه های اخیر تجربه کرده اند که از آن تحت عنوان یک انقلاب اجتماعی بمراتب مهمتر یعنی "انقلاب در نقشهای جنسیتی" یاد می شود، اما پدیده ترجیح جنسیتی کماکان بعنوان یک مسئله اجتماعی وجود دارد بطوریکه بررسی پیشینه و ادبیات تحقیق در این مقاله نیز بیانگر دو اصل عمده می باشد: یکی، اصل فراگیر و "همه جایی" بودن مسئله ترجیح جنسیتی و دیگری، اصل تداوم و همیشگی بودن آن بدین معناکه مسئله ترجیح جنسیتی کماکان در جوامع انسانی معاصر مشاهده می شود. مباحث تجربی این مقاله نیز مبتنی بر تجزیه و تحلیل های یک بررسی پیمایشی است که جمعیت نمونه آن را مجموعاً تعداد 3667 نفر مردان و زنان 15 ساله و بالاتر ساکن در نقاط شهری و روستایی شهرستان های اسفراین، اهواز، بابلسر، بجنورد، خرم آباد، گنبدکاووس، محمودآباد و همدان تشکیل می دهند. مطابق نتایج تحقیق حاضر، برجسته ترین و بیشترین نسبت ترجیحات جنسیتی مربوط به کسانی است که ترجیح می دهند به تعداد مساوی فرزندان دختر و پسر داشته باشند. اما واقعیت این است که همین گروه نیز چنانچه به تعداد مساوی فرزندان دختر و پسر دست نیابند، بطور بالقوه این تمایل را دارند که فرزندآوری خویش را بمنظور دستیابی به چنین ترجیحی تداوم دهند. همچنین، نسبت کسانی که فرزند پسر را ترجیح می دهند، بیش از کسانی است که فرزند دختر را ترجیح می دهند. بدین ترتیب، اکثریت یعنی دو سوم افراد به شکل های مختلف به ترجیح جنسیتی تمایل دارند و تنها یک سوم افراد، فاقد هرگونه ترجیح جنسیتی هستند. در عین حال، نتایج این تحقیق مؤید وجود رابطه بین این الگوهای ترجیحات جنسیتی و سه دسته تعیین کننده های عمده مشتمل بر متغیرهای پایه مانند سن و جنس و تحصیلات، متغیرهای جمعیت شناختی و متغیرهای مرتبط با نگرش جنسیتی است.