نگارگری ایرانی اسلامی در عین زیبایی های ظاهری شامل زیبایی های باطنی و معنوی می باشد و سرشار از رمز و راز است که بی ارتباط با عرفان اسلامی نمی باشد. هنرمندان و عارفان در ایران از یکدیگر الهامات زیادی گرفته اند داشته اند. یکی از نقاط مشترک بین این دو حرکت است حرکت در نگارگری بیشتر به صورت چرخشی، دورانی و مارپیچی وجود دارد که ترکیب بندی های آثار کمال الدین بهزاد بیش از سایر نگاره ها به کار گرفته شده است. در این پژوهش به بررسی تطبیقی کارکرد حرکت اشکال اسپیرال در رقص سماع و نگارگری اسلامی پرداخته می شود. هدف از این پژوهش بررسی حرکت چرخشی«مارپیچ» دورانی در رقص سماع قونی و نگارگری ایرانی اسلامی، ضمن شرح پیشینه تاریخی آنها سیر تحولات و مفاهیم نمادین موجود در آنها است. همچنین دلایل به کارگیری حرکت چرخشی، اسپیرالی یا دورانی موجود در دو مقوله را ریشه یابی کرده و در نهایت وجوه اشتراک و افتراق بین نگار گری اسلامی و رقص سماع عرفانی را با توجّه به حرکات چرخشی موجود، به صورت بررسی مقایسه ای به تحریر در آورد پژوهش به لحاظ «هدف» «بنیادی- نظری» و به لحاظ روش از نوع «تحلیل محتوا» است. شیوه ی جمع آوری اطلاعات و داده ها به صورت «کتابخانه ای – آرشیوی» می باشد. مسئله ایی که این پژوهش در پی پاسخی برای آن است، این مورد می باشد که: میان سماع قونی و نگارگری ایرانی _اسلامی از منظر کاربرد فرم مارپیچی اشتراکات معناداری وجود دارد؟ نتیجه تحقیق حاکی از این است که: حرکت مارپیچ به صورت اسلیمی ها نیز در هنرنگارگری ایرانی نیز بروز می کند. این حرکت و چرخش را در رقص سماع قونی نیز شاهد هستیم، به این صورت که سماع کنندگان با چرخش به دور خود و سپس چرخیدن به دور مرشد تداعی کننده حرکات ذرات عالم به دور یک محور اصلی می باشد که خود نیز تعاریف فیزیکی و علمی دارد که به طور کامل شرح داده شد.