در این پژوهش به جنبه های مشترک هنر فریداکالو و مکرمه قنبری در رابطه با جنسیت و تأثیر آن مضامین آثار و اندیشه زنان در آفرینش هنر براساس دیدگاه فمنیستی می پردازد. زنان نیازمند زبان خاص خود هستند زیرا برای بیان تجربه زنانه خود و کسب هویت نیاز به بیانی خاص دارند. نقاشی نیز هم چون بیان و زبان زنان است که در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفته است. شوالتر، یکی از برجسته ترین منتقدان ادبی فمنیسم، معتقد است، نظریه پردازان فمنیسم در فرآیند نقد آثار نویسندگان زن، به جای پذیرش مدل ها و تئوری های نقد ادبیات مردانه باید به بررسی آثار زنان نویسنده براساس تجربیات خود آن ها به عنوان تولیدکنندگان این نوع ادبیات و آثار بپردازند. شوالتر از این پروسه به «نقد زنان» تعبیر می کند که در بردارنده چهار مدل، بیولوژی، زبان شناسی، روان شناسی و فرهنگی در برخورد با ماهیت نگارش های زنانه می باشد. تحلیل تطبیقی آثار فریداکالو و مکرمه قنبری به عنوان دو تن از نقاشان زن، علی رغم تفاوت های فرهنگی ما را به شناخت اندیشه های مشترک زنان نزدیک خواهد کرد. پژوهش حاضر از نوع مطالعه تطبیقی و روش آن توصیفی – تحلیلی است. سوالی که پژوهش در پی پاسخ به آن می باشد عبارت است از: جنسیت و ویژگی های زنانگی چه گونه در آثار نقاشی زنان نمود پیدا میکند؟ روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. نتیجه پژوهش حاکی از این است که جنسیت از جنبه های مختلف در آفرینش آثار زنان ارتباط مستقیم داشته است بحث ارتباط موقعیت های فیزیکی و روانی زندگی آنان با آثار هنری شان یکی است.