هانیبال الخاص به علت تعلق خود به فرهنگ آشوری همواره کوشیده است تا میراث هنری قوم خود را در قالبی امروزی به کار گیرد و همزمان، از منابع و مکاتب مختلف ایرانی و غربی در کارش استفاده کند. متفکران حوزهی بینامتنیت با ارائهی تلقی جدیدی از مفهوم متن، این دستاورد را عرضه داشتند که هیچ متنی خودبسنده نیست و هر متن در آن واحد، هم بینامتنی از متون پیشین و هم بینامتنی برای متون پسین خواهد بود. با گسترش مفهوم متن، متونی غیر از نوشتار مانند هنرهای تجسمی و نقاشی به مثابه متن در نظر گرفته میشوند. از آنجاییکه نقاشی معاصر پیوسته متکی بر تصاویر قابل تشخیصی از نقاشیهای کلاسیک گذشته مینماید، سوالی که مطرح میشود این است که: بافت فرهنگی الخاص چه نقش بینامتنی در معنامندی آثار الخاص داشته است؟ و جه تاثیری بر سچهر نشانه ایران داشته است. در مقاله پیش رو از روش توصیفی – تحلیلی و به طور خاص از تعبیر بینامتنیت نزد ژولیا کریستوا و رولان بارت برای خوانش نقاشیها بهره برده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که نقاشیهای الخاص از نوعی روایتگری فیگوراتیو برخوردارند و مضامین مختلف برگرفته از متون پیشین بر مبنای رابطهی هم حضوری، متن اثر را شکل میدهند. مضامین متعدد در این آثار بر اثر روابط هم نشستی و بینامتنی سبب تولید معناهای ضمنی اثر شده اند و این معناها در هر خوانشی متفاوت بوده که این همان معنازایی بارت است. این مضامین بصری به همراه سبک ویژهی الخاص روایتگر معنایی مانند القای حس اضطراب و نگرانی انسان نسبت به سرنوشت با گذشت تاریخ و تغییر ادیان و فرهنگها در دوران معاصر هستند.نتایج این پژوهش نشان میدهد که نقاشیهای الخاص از نوعی روایتگری فیگوراتیو برخوردارند و مضامین مختلف برگرفته از متون پیشین بر مبنای رابطهی هم حضوری، متن اثر را شکل میدهند.