اگرچه «فساد» پدیدۀ نوینی نیست و قدمتی به اندازۀ سرگذشت اجتماعات انسانی دارد، اما بدنۀ اصلی دانش و ادبیات پژوهشی موجود دربارۀ آن، در سه دهۀ گذشته پدید آمده و گسترش یافته است. فساد به مثابۀ موضوعی بین حوزه ای، در رشته های مختلفی چون اقتصاد، حقوق، مدیریت، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و روانشناسی مورد مطالعه قرار گرفته است. این نوشتار تلاش می کند با مرور نظام مندِ پژوهش های برگزیده، شناختی دانشوارانه از فساد اداری در ایران به دست دهد و شکاف تحقیقاتی در این گستره را آشکار کند. در این راستا، نمونه ای دربرگیرندۀ 29 پژوهش منتخب بر پایۀ معیارهای شکلی، روشی و محتوایی انتخاب و بررسی شد. بر اساس یافته های پژوهش، حجم مطالعات انجام شده در حوزۀ مدیریت (41درصد) و حوزۀ اقتصاد (24درصد) بیشتر از دیگر حوزه ها است که روشن می کند پدیدۀ فساد بیشتر به عنوان نشانه ای از اِشکال در مدیریت دولت و یا پدیده ای مؤثر بر متغیرهای اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است و نه به مثابۀ مسئله ای اجتماعی. مطالعات پیش گفته بیشتر با روش و تکنیک های تحلیل کمّی صورت گرفته و با وجود ضعف در شناخت علل فساد در جامعه، تنها 7درصد از پژوهش ها در جستجوی چرایی رخداد فساد بوده اند. هرچند در این مطالعات پیشنهادهایی متنوع و در سه سطح بین الملل، ملّی و سازمانی ارائه شده است؛ درعین حال با توجه به پیچیده بودن مفهوم فساد، لازم است به لحاظ روشی و نظری مطالعاتی ترکیبی در این گستره انجام پذیرد.