براساس نظریه قوس هرمنوتیکی پل ریکور، یک مفسر در تفسیر متن سه مرحله پیش رو دارد: تبیین، فهم و به خود اختصاص دادن. مرحله «تبیین»، به بررسی ساختار لفظی متن مربوط می شود و در حقیقت تمهید مقدماتی است تا در مرحله «فهم» بتوان به عمق معناشناختی متن، که همانا نیت مؤلف (مؤلف ضمنی) است، پی برد؛ اما هدف نهایی تفسیر به «خود اختصاص دادن» است؛ یعنی آنجا که مفسر با نگاهی سوبژکتیو و با دخیل کردن انتظارها، پسندها، و پیش داوری ها و موقعیت هرمنوتیکی خویش در خوانش نهایی، متن را از تملک مؤلف به تصاحب خویش درمی آورد. در سنت تفسیری ما، تفسیر کشف الاسرار میبدی نیز بر سه نوبت یا مجلس استوار است. میبدی در نوبت اول به ترجمه تحت الفظی آیات میپردازد. در نوبت دوم به شأن نزول و اسباب نزول آیات، با توجه به احادیث و روایات، میپردازد تا به نوعی از نیت مؤلف (خدا) پرده بردارد؛ و سرانجام در نوبت سوم -فارغ از نظر مؤلف (خدا)- آیات را براساس بافت و تجربه عرفانی و مطابق با سنت و میراث صوفیه تفسیر میکند. ما در این نوشتار بی آنکه بخواهیم تناظر یک به یک میان قوس هرمنوتیکی ریکور و نوبتهای سه گانه تفسیری میبدی برقرار کنیم، به تحلیل رویکرد تفسیری میبدی در پرتو قوس هرمنوتیکی ریکور میپردازیم.