براساس نظریۀ بینامتنیت ، هیچ متنی اصیل نیست و هر متن واگویه ای از متون پیشین است . به بیان دیگر، چیزی به نام معنای اول وجود ندارد زیرا هر اثر یا متنی دارای یک پیشینه و پیوندی دو سویه با سایر متون است.حال این اثر می تواند ادبی یا غیر ادبی ،هم عصر همان متن یا متعلق به دورههای پیشین باشد. ژرارژنت یکی از بزرگترین نظریه پردازان حوزهی بینامتنیت به شمار میرود و به تعبیری واضع عناصر ترامتنی در مطالعات بینامتنی است. او برخلاف پارهای از نظریه پردازان بینامتنیت همچون ژولیا کریستوا صرفا در مقام نظریهپرداز ظاهر نشده است بلکه دغدغهی کاربست و تحلیل نظریه را نیز داشته است. ما دراین نوشتار، مناسبات متنیای چون: بینامتنیت صریح،بینامتنیت ضمنی،بیش متنیت ) از نوع تقلید و دگرگونی(،و....را در کلیله و دمنه،مرزبان نامه،مثنوی معنوی و منطق الطیر، با محوریت داستان های بوزینه و باخه،روباه وبط ،احول و دوبین و احول و میزبان،داستان شیروخرگوش و.... به روش توصیفی و تحلیلی مورد تحلیل و بررسی قرار دادهایم. رهیافت ترامتنی پژوهش حاضر نشان میدهد که با وجود بنیادهای مشترک در همهی این داستانها،متون متاخر که به عنوان زبرمتن متون متقدم)زیرمتن( محسوب میشوند،دچار چه دگردیسی و تحولی شدهاند و کدام یک از نویسندگان یا شاعران در پرداخت هنری و ادبی داستانها بهتر و دقیقتر عمل کرده اند