هستی و وجود، راهبر اصلی مباحث فلسفی در آرای هستیشناسی مارتین هایدگر است. وقتی هایدگر از لوگوس سخن میگوید، درحقیقت در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریافت حقیقت هستی و وجود است. برای حصول به این امر، هایدگر در طرح بحث خود از لوگوس در پیوند با امر حقیقی، لوگوس را در ساحاتی چون لوگوس بهمثابهی سخنگفتن، لوگوس بهمثابهی صدق و کذب (آشکارگی و پوشانندگی،) لوگوس بهمثابهی بازتابدهنده و... بررسی میکند. نکته اینجاست وقتیکه در پرتو چنین تلقی از لوگوس در اندیشهی هایدگر، به خوانش مثنوی و غزلیات شمس میپردازیم، تحقق عینی وجوه مختلف لوگوس (زبان) را بهنحوتأملبرانگیزی در اشعار مولانا مشاهده میکنیم، چنانکه گاهی به دو وجه آشکارگی و پوشانندگی لوگوس (زبان) توجه نشان میدهد و در مواقعی زبان را بهمثابهی امری پوشاننده فرض و گاه آن را به غبار و حجاب نیز تشبیه میکند. همچنین در ابیاتی بر این نکته اصرار میورزد که زبان در توصیفِحقیقتِ هستی، ناقص و نارسان است و توانایی بازتاب حقیقت را ندارد. نوشتار حاضر طرح و تحلیل چگونگی این فرایند خواهد بود.