در ادبیات کلاسیست : دستی از غیب باید کاری بکند. باید رستمی پیدا بشود. یک جامعه و یک رستم است. عوام هستن و آدم نشده اند. کلاسیسم ادبی و سیاسی. قرن شانزدهم و هفدهم .برشت در نمایشنامه گالیله وای به جامعه ای که نیاز به قهرمان داشته باشد. چون هنوز جامعه شخصیت متولد نشده. رمانتیسیم نردبان افقی شد. استعاره ای از برادری و برابری . طبقات به موازات هم اند رسو در فرانسه و وردزورث درا نگلیس تارج پادشه و نی چوپان فرقی نمی کند. شخصیتی متولد می شود. قهرمانی در کار نیست. آیزیا برلین : تاریخ غرب به بعد و قبل از رمانتیسیم تقسیم می شود. پرسونالیسیتی: در نمایشنامه ها نقاب می زدند اما کارکتر انسان بدون نقاب هست. می تواند به پای حقیقت خودش را قربانی کند. این است ما حصل بیلدونگ غربی. بگوید آی ام .