پر واضح است که دستاوردهای هرمنوتیک فلسفی در دوشاخه ی گادامری و ریکوری آن، در عرصه ی تفسیر ، افق ها و امکانات جدیدی را برای خوانش و تفسیر متون ادبی – اعم از کلاسیک و مدرن – می گشاید . نگارنده قریب به بیست سال است که تمرکز اصلی اش را به مطالعه و تامل در حوزه ی هرمنوتیک ، و به طور خاص هرمنوتیک فلسفی معطوف ساخته است. در طول این سال ها تلاش کردم تا در آغاز با عناصر و مفاهیم هرمنوتیکی در بنیاد فلسفی آن آشنایی حاصل کنم و پس از آن بکوشم تا از این عناصر و مفاهیم در جهت کاربست و تحلیل متون ادبی بهره بگیرم. در واقع پلی بزنم از هرمنوتیک فلسفی به ادبیات . پس از سال ها تامل و تدقیق، اکنون بر آنم تا در کتابی مستقل ، حاصل تاملات و تلاش هایم را در الهام و استفاده از عناصر و مفاهیم هرمنوتیک فلسفی در تفسیر متون ادبی، به طور خاص متون عرفانی ، با استادان و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی در میان بگذارم. تا هم کمکی در جهت فهم درست و روان تری از عناصر و مفاهیم مختلف هرمنوتیک فلسفی فراهم آید و و هم افق های تازه ای برای آن ها در عرصه فهم و تفسیر متون ادبی گشوده شود. گرچه بدون تردید نوشتار حاضر می تواند راهنما و الگوی مناسبی برای دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی: اعم از الهیات، ادبیات، فلسفه، روان شناسی و ... باشد تا با کمک آن به اقتضای استلزامات حاکم بر هر رشته، به خوانش و تحلیل متون خاص رشته ی خود بپردازند.