در غالب پژوهشهای انجامشده، هرمنوتیک فلسفی گادامری را در برابر ساختارشکنی دریدایی قررار دادهاند و بر تقاوتها و تقابلهایشان تأکید کردهاند. این پژوهش برآن اسر کرب برا برقرراری تنرا ر مفهومی میان این دو جریان مهم تفسیری معاصر، ضمن اشاره بب تفاوتها، همدلانب، و با توجرب برب آثار و نوشتبهای گادامر و دریدا، بر همانندی و همسوییهای مفردات اندیشبهایشان تأمل و درنر تازهای داشتب باشد؛ بدینمنظور، مقالب حاضر بب طرر و شرر تلقری گرادامر و دریردا از مفراهیمی چون: زبان و نشانب، حقیق و معنا، تفسیر، و روش پرداختباس و نشان میدهد کب گادامر و دریردا در احکامی چون: هستی فینفسب دارای انشتقاق و در خرود متفراوت اسر ، رد مردلو اسرتعییی، هور خودکفاترین وجب زبان در نوشتار، مخاطرهآمیز بودن گفتار و نوشتار در ایجراد ابهرام و فریرب، عدم باور بب تفسیر و حقیق واحد، انضمامی و سیا بودن فهم، خلق و آفرینش معنرا، نفری روش و مواردی دیگر، از جه مناسبات فکری بب هم نزدیک میشروند و برا یکردیگر هرمداسرتانانرد. ایرن پژوهش تیش میکند پارهای از بدفهمیهای نظری رایج درباب هرمنوتیک فلسفی و ساختارشرکنی را برطرف نماید