هدف: تحریک جریان مستقیم فراجمجمهای (tDCS) در تمرینات و مسابقات استفاده شده است، اما اثرات آن بر عملکرد فیزیکی تا حد زیادی ناشناخته باقی مانده است. این مطالعه با هدف مشاهده اثر tDCS بر عملکرد و فعالیت الکترومایوگرافی عضله دوسربازویی دست برتر و غیربرتر انجام شد. روششناسی پژوهش: 11 زن جوان سالم (سن 90/2±27/22 سال، وزن 55/3±36/71 کیلوگرم) به مدت 20 دقیقه تحت تحریک واقعی (2 میلی آمپر) و تحریک ساختگی (0 میلی آمپر) روی قشر حرکتی اولیه (M1) قرار گرفتند. حداکثر انقباض ارادی (MVC) و الکترومیوگرافی سطحی (sEMG) عضله دوسربازویی بلافاصله پس از تحریک ثبت شد و بین 2 شرایط مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد در RMS عضله دوسربازویی حین فعالیت بیشینه، اثر اصلی تحریک tDCS (60/0=η2, 01/0>p, 46/15=(1,10)F) و اثراصلی برتری دست (54/0=η2, 01/0>p, 16/12=(1,10)F) معنادار است، اما اثر تعاملی (01/0=η2, 05/0<p, 12/0=(1,10)F) این دو شرایط معنادار نیست. همچنین، همانطور که در جدول 4-6 مشاهده میشود در MPF عضله دوسربازویی، اثر اصلی tDCS (69/0=η2, 01/0>p, 48/22=(1,10)F) و اثراصلی برتری دست (50/0=η2, 01/0>p, 36/10=(1,10)F) معنادار است، اما اثر تعاملی (01/0=η2, 05/0<p, 18/0=(1,10)F) این دو شرایط معنادار نیست. نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که RMS عضله دوسربازویی در اثر تحریک tDCS واقعی در مقایسه با تحریک ساختگی به طور معناداری طی تمرین بیشینه بالاتر میباشد (01/0>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که MPF عضله دوسربازویی در اثر تحریک tDCS واقعی در مقایسه با تحریک ساختگی به طور معناداری طی تمرین بیشینه بالاتر میباشد (01/0>P). در واماندگی، اثر اصلی تحریک tDCS (73/0=η2, 01/0>p, 98/27=(1,10)F) و اثراصلی برتری دست (77/0=η2, 01/0>p, 69/34=(1,10)F) معنادار است، اما اثر تعاملی (001/0=η2, 05/0<p, 004/0=(1,10)F) این دو شرایط معنادار نیست. همچنین، تحریک واقعی به طور معناداری در مقایسه با تحریک ساختگی باعث افزایش تکرارهای رسیدن به واماندگی شده است (01/0>P). علاوه بر این، حین فعالیت زیربیشینه در RMS عضله دوسربازویی، اثر اصلی تحریک tDCS (61/0=η2, 01/0>p, 97/15=(1,10)F) و اثراصلی برتری دست (42/0=η2, 05/0>p, 42/1271,10)F) معنادار است، اما اثر تعاملی (05/0=η2, 05/0<p, 56/0=(1,10)F) این دو شرایط معنادار نیست. همچنین، در MPF عضله دوسربازویی، اثر اصلی تحریک tDCS (77/0=η2, 01/0>p, 68/33=(1,10)F) و اثراصلی برتری دست (57/0=η2, 01/0>p, 67/13=(1,10)F) معنادار است، اما اثر تعاملی (02/0=η2, 05/0<p, 26/0=(1,10)F) این دو شرایط معنادار نیست. در ادامه از آزمون تعقیبی بنفرونی برای مقایسه هر یک از شرایط اصلی استفاده گردید که نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که RMS عضله دوسربازویی در اثر تحریک tDCS واقعی در مقایسه با تحریک ساختگی به طور معناداری طی تمرین زیربیشینه بالاتر میباشد (01/0>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که MPF عضله دوسربازویی در اثر تحریک tDCS واقعی در مقایسه با تحریک ساختگی به طور معناداری طی تمرین زیربیشینه بالاتر میباشد (01/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که RMS عضله دوسربازویی در دست غیربرتر در مقایسه با دست برتر به طور معناداری طی تمرین زیربیشینه بالاتر میباشد (05/0>P). همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بنفرونی نشان داد که MPF عضله دوسربازویی در دست غیربرتر در مقایسه با دست برتر به طور معناداری طی تمرین زیربیشینه بالاتر میباشد (01/0>P). نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد، تحریک جریان مستقیم ترانس کرانیال عملکرد استقامت عضلانی و فعالیت EMG عضله دوسربازویی به عنوان فلکسور مفصل آرنج را در دختران دانشجوی سالم بهبود بخشید. این بهبود ممکن است تا حدی مربوط به بهبود کارایی عصبی عضلانی باشد که ممکن است به مکانیسم پردازش مرکزی فعالیتهای عصبی عضلانی منشأ قشر مغز مربوط باشد. با این وجود، به تحقیقات بیشتری در این زمینه نیاز است.