هماهنگی میان سیاستهای پولی و مالی، به جهت وجود اثرات بازخوردی سیاستها و یا بیندورهای بودن تصمیمگیریها، امری ضروری است. زیرا ممکن است سیاستهای اجرا شده توسط یک نهاد، سیاستهای اتخاذ شده از سوی نهاد دیگر را به شکلی زیانبار تحت تأثیر قرار داده و در نهایت رفاه جامعه کاهش یابد. از اینرو دستیابی به اهداف مطلوب اقتصادی، منوط به وجود ترتیبات نهادی و سازوکاری مناسب برای هماهنگی میان مقامات سیاستگذار است. در این پژوهش، پس از الگوسازی معادلات ساختاری اقتصاد ایران، قاعده بهینه برای سیاستگذار پولی و مالی، در قالب بازیهای سیاستی مختلف استخراج شد؛ سپس معادلات پایه به کمک روش گشتاورهای تعمیم یافته، برای دورهزمانی 1395-1384، تخمین زده شد و پارامترهای آن در شبیهسازی بازیها (در سه وضعیت: بازی نرمال، بازی رهبری استاکلبرگ و بازی همکارانه) مورد استفاده قرار گرفت. شبیهسازی بازیها به کمک نرم افزارصورت گرفت و ارزشحداقل زیانایجادشدهبرایهر بازیکن و جامعه محاسبه گردید. تحلیل نتایج نشان داد که بهترین شرایط رفاهی در حالت همکاری دو نهاد پولی و مالی ایجاد خواهد شد. اما چنانچه امکان ایجاد نهادی هماهنگ کننده میان این دو نهاد وجود نداشت، رهبری بانک مرکزی به عنوان بهترین تعامل پیشنهاد میگردد.