اقتصاد نخل داری در کشورهای کمتر توسعه یافته ازجمله ایران -که تولیدکننده عمده این محصول به شمار می رود- در زمینه عملکرد، زیرساخت های تولید و نگهداری، بازار رسانی و... با چالش های زیادی مواجه است. از این رو درک ماهیت و پویایی رابطه های بین کنشگران در این زمینه اهمیت ویژه ای دارد. بنابراین هدف پژوهش حاضر ردیابی و ساخت رابطه های فضایی بین کنشگران انسانی و غیرانسانی درزمینه قابلیت تجاری محصول خرما به منظور توسعه کارکردهای اقتصاد نخل داری در ناحیه مکران است. این پژوهش مبتنی بر روش ترکیبی (راهبرد متوالی- تغییرپذیر) است. جامعه آماری شامل 17493 بهره بردار خرما و 32 کارشناس کشاورزی است. برای نمونه گیری از روش هدفمند - احتمالی و برای تعیین اندازه نمونه در مرحله کیفی از معیار «کفایت اطلاعات» و در مرحله کمّی از معیار «نمایندگی (معرف بودن)» به کمک روش کوکران استفاده شده است. روش تحلیل، «تحلیل ترکیبی متوالی» بر اساس راهبرد کیفی - کمّی متوالی است. داده های کیفی به کمک نرم افزار «NVIVO» و داده های کمّی با روش های آماری در نرم افزار «SPSS» پردازش و تحلیل شده اند. تحلیل و استنتاج نهایی داده ها بر اساس استدلال لاتور (1987) به روش «ترجمه» صورت گرفته است. نتایج نشان داد که رابطه های فضایی گوناگونی بین کنشگران (انسانی و غیرانسانی) برقرار و یا در حال شکل گیری است. بر اساس این رابطه ها، موقعیت جغرافیایی، اقلیم، نخل خرما، بهره بردار، سرمایه، بازار هدف، سردخانه، دولت، فاصله فضایی، فناوری حمل ونقل -که به ترتیب توانسته اند شبکه گسترده تر و قوی تری از کنشگران با رابطه های بادوام شکل دهند- به عنوان بازیگران کلیدی و مؤثر در زمینه قابلیت تجاری خرما عاملیت یافته اند.