زبان از دیدگاه سوسور یک سیستم بوده و جوهر آن ارتباط است و ایجاد ارتباط به توانش و کنش زبانی مربوط می گردد. توانش زبانی یک مقوله ی زبان شناسانه و کنش زبانی یک پدیده ی معناگرایانه و زیبایی شناسانه است و از مناسبات هم نشینی و جانشینی زبان پدید می آید. ازاین رو، برای آفرینش آثار هنری و کشف یا آفرینش وجوه زیبایی شناختی، تسلّط بر مؤلفه های تمایزبخش صورت و معنا اجتناب ناپذیر می باشد؛ زیرا معنا از روابط شبکه ی داخلی/درونی برای برقراری ارتباط با عناصر و پدیده های جهان بیرونی آفریده می شود و در این باره، نسبت میان سبک و روش بیان با زبان و به ویژه با مشخصه های دستوری، صرفی، نحوی و نظام واژگان نقش تعیین کننده دارند و وابسته های پیشین یکی از عناصر مهم دستوری برای نیل بدین مقصود می باشند که بدون توجه به جایگاه و ارزش بلاغی آن ها تحلیل و بررسی متن با اختلال روبه رو خواهد شد. این مقاله ضمن توصیف کارکردهای دستوری هفت وابسته ی پیشین: 1. صفت اشاره 2. صفت مبهم 3. صفت شمارشی 4. صفت پرسشی 5. صفت بیانی پیشین 6. یک/یکی نکره 7. شاخص؛ و تبیین ارتباط این وابسته ها با هسته ها، تعداد و درصد کاربرد هرکدام را استخراج کرده و به بررسی و تحلیل انگیزه ها و مقاصد بلاغی آن ها در داستان رستم وسهراب پرداخته است. به علاوه، چون در هرکنش ارتباطی، نشانه ها یکی از این پنج وجه را دارند: 1. شناساننده 2. مشخص کننده 3. شرح دهنده 4. امری 5. شکل دهنده یا منطقی؛ در این پژوهش نشان داده شده که وابسته های پیشین در داستان رستم وسهراب، نقش سه نشانه ی: 1. شناساننده 2. مشخص کننده 3. شرح دهنده را ایفا نموده اند.