یکی از دغدغه های بزرگ در حوزه ی جامعه شناسی دین، تعریف عملیاتی دین و دینداری است که بیشتر در حوزه ی روان شناسی اجتماعی پیگیری می شود و مبتنی بر دو گرایش است؛ یکی سنّت جامعه شناسی یا جمعی- اجتماعی و دیگری سنّت روان شناسی یا ذهنی- فردی. قبل از گلاک و استارک، محققان برای دین جنبه ها و ارکان مختلفی قائل بودند؛ مثلاً فروم جنبه های عملی، علمی- جادویی، آیینی، شعایری و معنی شناسی را برای دین برشمرد و واخ سه جنبه ی نظری/ فکری، علمی/ رفتاری و نهادی/ اجتماعی را. عدّه ای دیگر چهار رکن: ایمان، عقیده، احکام عبادی، احکام سیاسی و اجتماعی را برای دین ذکر کردند و دسته ی دیگر، تجربه ی دینی، شناخت دینی، احساس دینی و عمل دینی را. از ابتدای دهه ی1960 تحتت تأثیر دیدگاه جامعه شناسان، به ویژه دورکیم، برای اولین بار، دین به عنوان پدیده ای چندبُعدی مطرح گردید و واچ برای آن سه بُعد قائل شد: نظری/ باور، عملی/ مناسکی و جمعی/ انجمنی. در سال1965 گلاک و استارک برای همه ی ادیان جهان پنج بُعد قائل شدند: 1.اعتقادی 2. مناسکی 3. تجربی 4. فکری 5. پیامدی؛ و بیشتر پژوهشگران این الگو را پذیرفته و آن را برای مطالعه ی هر دینی مناسب دانستند. بدون تردید، دینداری از ابعاد مهم شخصیتی حافظ شیرازی است که قابلیت بررسی با الگوی گلاک و استارک را دارد و در این مقاله با توجه به غزلیّات حافظ به تحلیل و توصیف ابعاد دینداری او براساس الگوی مذکور پرداخته شد و مطابق نتایج تحقیق، حافظ به توحید، نبوت و معاد معتقد است. طلب حقیقت از مهم ترین ویژگی های بُعد مناسکی و دلیل بر عمل گرایی او در واجبات شریعت و مقامات طریقت و فضایل معنوی است. تجربه های دینی او کیفیت معرفتی از نوع شهودی و اشراقی داشته و توجه ، شناخت ، ایمان و امید از جلوه های عمده ی آن محسوب می شوند و توحیداندیشی، خشنودی از قضای الهی، عمل به فرایض، شرکت در مراسم دینی، آراستگی به فضایل معنوی، ایمان استوار، بندگی عاشقانه ، وصول به وحدت و مقام انسان کامل از پیامد های مهم دینداری وی به شمار می آیند.