نقش ها و وظایف دستوری عناصر کلام، ساخت های نحوی زبان را تشکیل می دهند. زبان فارسی ازحیث ساخت نحوی، ازجمله زبان های آزاد است. شکل گیری نحو این زبان ها، معلول عوامل ذهنی، اندیشگانی و تفکّر غالب گوینده است. دستوریان مباحث ساخت های دستوری را فارغ از کارکرد ادبی آن و صرفاً در چارچوب مباحث زبانی بررسی می کنند. از میان علمای علم بلاغت، عبدالقاهر جرجانی به چیدمان و ترتیب و ترتُّب الفاظ، ذیل مباحث حذف، تقدیم و تأخیر عناصر نحوی (مسند و مسندٌالیه) پرداخته و هرگونه شکل گیری نحو و آرایش نحوی را تابعِ شکل گیری معنا در ذهن و اندیشه گوینده دانسته است؛ این دیدگاه وی به «نظریّه نظم» معروف است. در این مقاله، بسامد حذف و تقدیم و تأخیر عناصر اصلی و ساختارهای نحوی شعر نادر نادرپور در چارچوب نظریّه نظم بررسی و تحلیل شده است. همچنین نشان داده شده که شعر او مجموعه ای متعادل و متنوّع از ساختارهای رایج و روان زبان فارسی است و نیز محصول توازن بین معنا و نحو و نتیجه تأثیر ترتیب و ترتُّب معنای شکل گرفته در ذهن بر نحو زبان است. تعمیق تجربه های ذهنی و اندیشه و ذهنیّت غنایی مأنوس و آسان فهم، موجب شده است شعر نادرپور از صراحت و رسانگی معنا، اصل توازی ذهن و زبان در شکل گیری معنا در ذهن و رخداد متناظر زبانی برخوردار باشد.