فلوطین با ترکیب افکار افلاطون، ارسطو، آرا و عقاید ادیان و مذاهب مختلف، از جمله حکمت و فلسفه کهن شرقی، فلسفه نوافلاطونی را پی ریزی کرد و فلسفه او بر فلسفه و عرفان و تصوف اسلامی ـ ایرانی تأثیر گذاشت. این مقاله، ضمن بحث از چگونگی تأثیر و تأثر فلسفه نوافلاطونی و حکمت و تصوف اسلامی، به بازتاب آن در عرفان مولوی پرداخته و همانندی های فلسفه نو افلاطونی و عرفان مولوی را بررسی کرده است. در این بررسی، مبانی فلسفه فلوطین، یعنی احد، عقل کلّی و نفس کلّی مورد بازکاوی قرار گرفته و با اندیشه فلسفی و بینش عرفانی مولوی سنجیده شده است و همانندی ها و تفاوت های اساسی آن دو، به ویژه در موضوع نفس کلّی، بازگشت نفس، چگونگی بازگشت نفس، معرفت، وحدت وجود، هستی معقول و محسوس، و آفرینش بر اساس صدور یا فیضان و تجلّی تجزیه و تحلیل شده است.