چرایی و چگونگی حرکت زبان از سادگی به پیچیدگی از موضوعات قابل پژوهش در متون ادبی است. جملههای مرکّب وابستگی به-دلیل قابلیّت گسترش با بندهای قیدی، بیش از سایر جملهها موجبات پیچیدگی کلام و دشواری معنا را فراهم میسازند. این امر در متون ادبی بهدلیل ماهیّت استعاری، افزونتر میگردد. بند شرطی از بندهای قیدی پرکاربرد و بیانگر شرط یا شروطی در بند مقدّم است که درصورت تحقق، بند تالی نیز محقق میشود. اهمیّت بندهای شرطی در این است که وجه گزاره را التزامی کرده، وجهیّت را پدید می-آورند و لایه فکری و نگرشی گوینده را نسبتبه رخدادهای احتمالی یا بالقوه در گذشته، حال و آینده بازتاب میدهند. در تحلیل بندهای شرطی هم باید به روابط بینابندی آنها پرداخت و هم از امکان یا عدم امکان تحققشان رمزگشایی کرد. فردوسی در شاهنامه از بندهای شرطی برای پردازش داستان بهره میبرد. این مقاله بندهای شرطی را در داستان رستم و سهراب به شیوه تحلیلی-توصیفی واکاوی کرده و میکوشد تا پاسخ دهد که چه رابطه بینابندی در گزارههای شرطی برقرار است و کدام رابطه با درونمایه حماسی سازگارتر است. براساس نتایج تحقیق، شرطی پیشبین به دلیل سه ویژگی تخیّل، تعلیق و تعقیب؛ شرطی ناممکن به علّت طرح ناتوانی انسان در برابر تقدیر و شرطی کارگفتی بهسبب فراهمسازی بستر گفتمان، بیشترین سازگاری را با داستان رستم و سهراب دارند.