زبان شناسان شناختی معتقدند ذهن با تکیه بر تجربه به مفهوم سازی استعاری پدیده ها می پردازد و استعاره مفهومی محصول دو حوزه ذهنی و عینی است. فرایند عینی سازی در استعاره مفهومی بر اساس انطباق یک به یک دو حوزه عینی (مبدأ) و ذهنی (مقصد) که «انگاشت یا انگاره» نامیده می شود، انجام می گیرد و به کمک طرحواره های تصویری بازتاب می یابد. طرحواره حرکتی از نوع استعاره ساختاری و دارای سه جهت: مبدأ، مسیر و مقصد است. منطق الطیر به دلیل ماهیّت رواییِ مبتنی بر سفر، قابلیّت فوق العاده ای برای تحلیل از دیدگاه طرحواره حرکتی دارد. پرسش این است که انگیزه ها و اهداف طرحواره حرکتی با تکیه بر مبدأ، مسیر و مقصد در منطق الطیر چیست؟ استعاره «سلوک، حرکت است»، استعاره بنیادین یا کلان استعاره عرفانی منطق الطیر است و هدف آن «بازگشت به اصل». با توجه به نتایج تحقیق، در این طرحواره: خود، مبدأ حرکت است؛ هفت وادی، مسیر حرکت است و درگاه سیمرغ / حق، مقصد حرکت. طرحواره مبدأ ماهیّت ارادی و انگیزشی دارد؛ حرکت در طرحواره مسیر، عینیّت می یابد و مقصد، نتیجه حرکت را نشان می دهد. عطار برای تبیینِ سفر بازگشت به اصل بیش از همه به توصیف «مسیرِ» می پردازد و هفت وادی را گذرگاه های اصلی آن می داند. مبدأ سفر در منطق الطیر، «خودِ سایه ای» است و مقصد آن «خودِ مینوی یا خویشتنِ خویش» که به سیمرغ حقیقت تعبیر می شود. رسیدن به مقصد برابر با بازگشت به اصل، کمال اوّلیه، وحدت و جاودانگی است.