هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر بی سازمانی اجتماعی و اثربخشی جمعی ادراکی بر رفتارهای انحرافی در میان دانشجویان دانشگاه مازندران است. روش این پژوهش پیمایشی، شیوه نمونه گیری آن تصادفی طبقه ای متناسب با حجم می باشد. ابزار جمع آوری اطلاعات در پژوهش حاضر، پرسشنامه است ، که نهایتا 411 پرسشنامه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان میدهد میزان رفتار انحرافی بر اساس گروه های سنی، مقطع تحصیلی، وضعیت تاهل، محل تولد و محل زندگی معنادار نیست. نتایج آزمون تحلیل مسیر نیز نشان می دهد که بین بی نظمی اجتماعی تصوری، بی نظمی فیزیکی تصوری و رفتار انحرافی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین بی نظمی فیزیکی تصوری و ترس از جرم رابطه مثبت برقرار است؛ و بین ترس از جرم و اثربخشی جمعی رابطه معکوس و معناداری وجود دارد. بنابر یافته های بدست آمده، ادراک افراد از بی نظمی اجتماعی بر جرم اثرگذار است. به عبارتی، بینظمی ترس از جرم را افزایش میدهد، که به نوبه خود کنترل اجتماعی/اثربخشی جمعی را کاهش میدهد و محلهها را در برابر تهاجم مجرمین و بزهکاران آسیبپذیر میکند. نتایج این پژوهش در حمایت از نظریه پنجره های شکسته، دلالت بر این دارد که بی نظمی تصوری، اثربخشی جمعی را کاهش می دهد که این به نوبه خود می تواند به طور غیرمستقیم موجب افزایش جرم شود.