با توجه به گسترش ازدواج سفید بهعنوان مسئلهای اجتماعی، این تحقیق با استفاده از نظریۀ یادگیری اجتماعی ایکرز به بررسی این پدیده در میان 277 نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران پرداخته است. نظریۀ پیشگفته، احتمال وقوع رفتار مجرمانه یا همنوایی را تابعی از تعادل این تأثیرات بر رفتار میداند. یافتهها نشان داد درمجموع حدود یکپنجم از کل نمونۀ تحقیق به لحاظ نگرشی با ازدواج سفید مخالف، حدود نیمی بینابین و حدود یکسوم موافق هستند. از منظر نگرشی، تفاوت معناداری میان دانشجویان دختر و پسر وجود ندارد؛ اما از بُعد رفتاری، دانشجویان پسر بیشتر از دانشجویان دختر ازدواج سفید (داشتن رابطۀ بدون تعهد) را تجربه کردهاند. همچنین، طبق نتایج تحلیل رگرسیونی چندگانه، متغیر میزان پیوند افتراقی بر ابعاد شناختی و رفتاری، متغیر میزان تقویت افتراقی بر ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری و متغیر میزان تقلید نیز بر بُعد عاطفی نگرش به ازدواج سفید تأثیر معنادار دارد. بنابراین، دانشجویانی که در معرض پیوند و تقویت افتراقی قرار میگیرند، نگرش مساعدتری به ازدواج سفید و درگیرشدن در تجربۀ آن دارند. درواقع، نگرش مساعد یا نامساعد نسبت به ازدواج سفید، به پاداشها و مجازاتهای ادراکی بستگی دارد. ازاینرو هرچه ارزش، دفعات و احتمال پاداش برای یک رفتار اجتماعی بیشتر باشد، احتمال وقوع و تکرار آن بیشتر است و برعکس. چون در بافت فرهنگی و دینی ایران، تبعات منفی ازدواج سفید (از قبیل احتمال بارداری ناخواسته، سقطجنین، احتمال بالای مرگومیر مادران در سقطهای زیرزمینی، خشونت فیزیکی و روانی، عدمحمایت قانونی و...) برای دختران بیشتر از پسران است، ازاینرو دانشجویان دختر کمتر از دانشجویان پسر به ازدواج سفید روی میآورند.