مفهوم صلح صرفاً شامل نبود جنگ و درگیری نیست، بلکه حالتی فعال از هماهنگی و آرامش است که اساساً باید در همه روابط انسانی حاکم باشد. با رجوع به تعالیم کتاب مقدس و آموزههای بخش عمده پدران مقدس کلیساهای مسیحی استنباط میشود که آیین مسیحیت الهامبخش همه اشکال صلح در جهان است. با این حال، تاریخ مسیحیت نشان از جنگهای متعدد مذهبی درونی و بیرونی دارد. نقطۀ آغاز این جنگها به زمان مسیحی شدن کنستانتین کبیر و درآمیختن دین و سیاست برمیگردد. تئوری جنگ عادلانه از همین ناحیه از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم میلادی به تدریج در تعالیم کلیسای کاتولیک روم غربی پذیرفته شد و رسمیت یافت. متعاقباً در قرن یازدهم در پاسخ به الزامات و چالشهای اخلاقی جنگ در قرون وسطی، مفهوم «جنگ مقدس» به عنوان یک دکترین جدید وارد مباحث تئولوژیک مسیحیت برای توجیه جنگ گردید. در این میان، سوال این است که رویکرد آیین کلیسای ارتدوکس شرقی نسبت به مقولههای جنگ و صلح چیست و آیا رویکردهای «جنگ عادلانه» و «جنگ مقدس» را به رسمیت میشناسد؟ فرضیۀ مقاله در پاسخ به سوال فوق این است که آیین ارتدوکس مسیحی در مسیر تلاش برای پایبندی به تعالیم اصلی عیسی مسیح، آموزههای صلحطلبانه و اصل «عدم مقاومت» مسیحی را میپذیرد و بر این پایه مفاهیم «جنگ عادلانه» و «جنگ مقدس» را رد میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد در تعالیم جریان اصلی آیین ارتدوکس مسیحی صلح شرط الهی برای وجود انسان است و هر شکلی از درگیری و نزاع جلوه ای از گناه محسوب میشود. بنابراین، جنگ، به عنوان نقطه مقابل صلح، به قلمرو گناه انسان تعلق دارد و لذا نمیتواند نسبتی با عدالت داشته باشد و یا اینکه مقدس تلقی شود. در قوانین شرعی ارتدوکس شرقی اساساً گرفتن جان انسان شر عینی تلقی میشود، حتی زمانی که در پیگیری یک دلیل «عادلانه» انجام شود. بدین ترتیب، در آیین ارتدوکس صلح هنجار و هدف زندگی مسیحی است. در این پژوهش، دکترین عدم مقاومت در مقام مبنای نظری است و روش پژوهش توصیفی- تحلیلی میباشد.