امروزه بیش از هر زمان دیگری دموکراسی مورد توجه قرار گرفته و مردمان جهان به تجربه دریافته اند که دموکراسی بهترین شیوه سامان دهی به زندگی سیاسی است. تحولات حتی امیدوارکننده تر از آنچه که تصور می شود هستند. تا دیروز رژیم های خودکامه دموکراسی را ترفندی غربی می نامیدند و به نام حاکمیت ملی با گسترش آن مبارزه می کردند تا از این رهگذر دوام نظام خویش را تضمین نمایند. در حالی که امروزه، هرچند به ظاهر، کمتر رژیمی پیدا می شود که با دموکراسی مخالف باشد. رژیم های خودکامه امروزی حتی تلاش می کنند رفتارهای خود را دموکراتیک نشان دهند و انتقادات خود نسبت به مخالفانشان را به بیانی دموکراتیک مطرح نمایند. درواقع، آنها در آخرین رمق های خودکامگی، نومیدانه تنها به دستکاری در انتخابات و هرچه بیشتر صوری کردن دموکراسی دلخوشند. باوجود همه این تلاش ها، امواج دموکراسی هر روز سواحل خودکامه بیشتری را درمی نوردد. این تحولات که در نوع خود بدیع و تازه اند، در چهارچوب ظهور پدیده ای به نام « جهانی شدن » که نتیجه درهم تنیده شدن شبکه روابط انسانی است، قابل تحلیل و ریشه یابی می باشد. تا قبل از ظهور و گسترش این پدیده، برای بررسی و تحلیل تغییرات حاصله در رویدادهای سیاسی، عمدتاً در چهارچوب پارادایم مارکسیستی، به نقش نیروهای اجتماعی، خصوصاً از جنبه منازعات طبقاتی در سطح ملی توجه می شد. اما اکنون با رسوخ پذیر شدن مرزها و تضعیف حاکمیت دولت ها در اثر گسترش فرایند جهانی شدن، نقش عوامل فراملی در تحولات داخلی کشورها اهمیت فزاینده ای یافته است. کتاب «جهانی شدن؛ قدرت و دموکراسی» اثر مارک اف. پلانتر و الکساندر اسمولار، مجموعه ی منسجم و گزیده ای از مقالات برخی از مهم ترین نویسندگان علوم سیاسی و روابط بین الملل از جمله هانتینگتون و برژنیسکی است که سرشت نظام بین الملل پس از جنگ سرد و تأثیر جهانی شدن بر گسترش دموکراسی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. کتاب مشتمل بر چهار فصل و ده مقاله می باشد.