عشق و ملزومات آن یکی از واژگان کلیدی در ادب فارسی به خصوص متون نظم و نثر عرفانی است که بسیاری از شاعران در اشعار خود به مضمونسازی از آن اقبال نشان دادهاند. بابافغانی که به جهت تأثیرپذیری اشعارش از حافظ از دو جنبۀ صورت و محتوا، به حافظ کوچک شهره است در این مقوله نیز از حافظ متأثر است. این مقاله درصدد است تا مضمون متعالی عشق و نمودهای فراوان آن را در اشعار حافظ و بابافغانی مورد بررسی قرار دهد. روش پژوهش تحلیلی- توصیفی است که با مراجعه به منابع کتابخانهای، به خصوص دیوان دو شاعر، مصادیق مشترک واکاوی و تحلیل میگردند. بابافغانی در مضمونپردازی عشق نیز مانند بسیاری از مضامین دیگر بسیار تحتتأثیر حافظ است که این اشتراکات علاوه بر همگونی محتوایی، صبغۀ تجانس لفظی نیز به خود میگیرد. اگرچه نمیتوان بابافغانی را در تجربههای عرفانی با حافظ مقایسه کرد، اما سعی او در تأسّی از حافظ در مضامین عشق کاملاً مشهود و مشخص است، مضامینی همچون موقوف بودن عشق به عنایت الهی، لزوم ترک تعلقات، دوسویه بودن عشقعرفانی و... .