دومین مکتب تأثیرگذار در فلسفه اسلامی در قرن ششم هجری قمری به واسطه شیخ شهاب الدین سهروردی به نام حکمت اشراق پایه گذاری شد. ویژگی مهم این مکتب، هماهنگی میان آموزه های غرب و شرق است. وی با مطالعه و فهم اندیشه های گوناگون از جمله اندیشه های ایران باستان، به نوآوری پرداخته و فلسفه خود را بنیاد نهاد. هدف این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش گردید، کاوش در آموزه های ایران باستان است که شیخ اشراق نظام فلسفی خود را بر پایه آنها شکل داد. حاصل این پژوهش این است که شیخ اشراق با کنجکاوی در میان متون مختلف از جمله متون کهن ایران باستان آموزه هایی اشراقی را یافت و توانست مکتب فلسفی هماهنگ و در عین حال متفاوت با آن چه در فلسفه مشّایی وجود داشت، بنا کرده و گامی تأثیرگذار در جهت شکوفایی فلسفه اسلامی بردارد. این تاثیرپذیری سهروردی از اموزه های ایران باستان را می توان به عنوان گامی در جهت هماهنگی آموزه های اسلامی و ایرانی در تاریخ فلسفه اسلامی در نظر گرفت.