جریان فکری رمان نو یکی از جنبش های نوین و سنت گریز در سیر داستان نویسی جهان بوده است. این جریان ادبی بطور ویژه در فرانسه، با زیرپا گذاشتن بسیاری از اصول سنت نگارش داستان، به نفی ساختارهای سنتی داستان نویسی پرداخت و ساختارهای شالوده شکنانه ای را وارد دنیای ادبیات کرد. در واقع، نیمه دوم قرن بیستم عرصه فعالیت داستان نویسانی است که با دیدگاهی نوگرایانه، سعی بر آن داشتند تا مفهوم و پیام داستانی را از نوشته خود حذف کنند و با از میان برداشتن رابطه صورت با مفهوم، به نوعی ماجراجویی در متن بپردازند. این جریان فکری نوآور در ایران نیز طرفدارانی نه چندان اندک به خود جلب کرد. از آن جمله میتوان به هوشنگ گلشیری اشاره کرد که همواره در پی به کارگیری شیوه های نوینی در روایت و تکنیک داستان نویسی بوده است. رمان کریستین و کید (1350) راوی تجربه صناعت های نگارشی جدید توسط نویسنده می باشد که واکاوی آنها ایده نزدیکی تفکر و تکنیک نویسنده با رمان نو نویسان فرانسوی را به ذهن متبادر میسازد. مقاله حاضر بر آن است تا با بازنمایی مولفه های رمان نو در رمان کریستین و کید اثر هوشنگ گلشیری به قرابت فکری و تاثیرپذیری این نویسنده پارسی از رمان نو بپردازد.