سیمین خلیلی، معروف به سیمین بهبهانی (1393-1306)، معلم، نویسنده، شاعرو غزلسرای ایرانی، در خانواده ای اهل علم و هنر پرورش یافت. پدرش عباس خلیلی از رجال برجسته تاریخ و ادب ایران و مادرش فخرعظما ارغون از زنان پیشرو و شاعران موفق زمان خود بود. در انجمن نسوان وطنخواه، کانون بانوان و حزب دموکرات عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت میکرد. اگرچه عمده آوازه سیمین بهبهانی به سرودن اشعار در سبک، وزن و درونمایه ای جدید و نوآور برمیگردد تا آنجا که به او لقب «نیمای غزل» اطلاق شده است، اما معدود آثار منثوری که از وی به یادگار مانده است نیز در خور تحسین میباشند. از جمله این آثار میتوان به کتاب با مادرم همراه: زندگی نامه خودنوشت (1390) اشاره کرد که در آن این شاعر بلندآوازه ی پارسی به شرح زندگانی خویش از ابتدا تا زمان مرگ مادرش (1345) میپردازد. جستار حاضر بر آنست تا با استناد به نظریههای نقد ادبی زنانه، به بررسی حضور مادر در این اثر اتوبیوگرافیک بپردازد. در واقع، بهبهانی ضمن روایت زندگی خود که هدف اصلی نگارش هر اثر اتوبیوگرافیک میباشد، به بازخوانی ارتباط خود با مادر در اداوار مختلف، از کودکی تا میانسالی، میپردازد و بطور خاص بر زندگی او متمرکز میشوند. برای سیمین که به علت جدایی زودهنگام پدر و مادر، بخش عظیمی از زندگی خود را منحصرا با مادر میگذراند، مادر معنای متفاوتی دارد. در واقع، آنچه این نوشتار را از سایر تولیدات ادبی این ژانر ادبی متمایز کرده است، حضور چشمگیر مادر در سراسر متن میباشد. چنانچه گویی، علیرغم ادعای نویسنده مبنی بر نگارش زندگینامه خود، خواننده درحال مطالعه زندگینامه مادر میباشد. به بیان دیگر، دراین نوع نوشتار، حضور مادر بقدری مشهود است که به قدرت مطلق متن بدل میشود و "من" نویسنده در سایه مادر، خویشتن را بازمیبابد و مرزهای هویت و یگانگی خود را تعریف می کند. این ارتباط درهم تنیده مادر-دختر که حتی در عنوان کتاب نیز به چشم میخورد تا جایی پیش می رود که نگارنده داستان زندگی خود را پس از مرگ مادرتمام شده تلقی میکند؛ چنان که گویی پس از مادر سخنی از خود نمی تواند بزند. در قالب این مقاله میکوشیم تا در این اثر، رابطه میان مادر و دختر را از منظر نظریه های نقد روانکاوی ادبیات مورد بررسی قرار دهیم تا به اهمیت آن در شکل گیری هویت زنانه پی ببریم .