سیاوش کسرایی از شاعران معاصر ایرانی و از پیشتازان عرصۀ سرایش شعر سیاسی اجتماعی در شعر معاصر فارسی است که شعرش را در راه بیان آرمان های بلند سیاسی اجتماعی اش به کار گرفته و در مناسبت های مختلف، اشعاری را دربارۀ حوادث اجتماعی و سیاسی به نظم کشیده است. این مقاله با تکیه بر شیوۀ وصفی تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای در تلاش است درون مایه های اجتماعی اشعار کسرایی را بررسی کند. نتایج این مقاله نشان می دهد که اشعار اجتماعی وی، بازتاب مبارزه در راه کسب عدالت سیاسی و اقتصادی و حاصل نگرش مارکسیستی بود. از جمله نمودهای این اشعار او، مبارزه با فقر، ستایش آزادی و مبارزه با استبداد و ظلم و ستم موجود در جامعه در سایۀ حکومت پهلوی به ویژه پس از کودتای 28مرداد 1332 است. او در اشعار اجتماعی خود عاطفه ای صادق دارد زیرا این اشعار برآمده از باورها و تعهدات اجتماعی اوست. کسرایی فقر را زایدۀ ظلم و استبداد و ستم و سرکوب می داند، لذا مبارزه با فقر برخلاف ستم ستیزی که مهم ترین درون مایۀ اجتماعی شعر کسرایی است، در اشعار او بسامد بالایی ندارد. کسرایی علت ندمیدن خورشید آزادی را در باغ میهن، سستی روشنفکران و نخبگان و نیز کاهلی تودۀ مردم ایران می داند.