سیاوش کسرایی از شاعران معاصر ایرانی و از پیشتازان عرصۀ سرایش شعر سیاسی اجتماعی در شعر معاصر فارسی است که شعرش را در راه بیان آرمان های بلند سیاسی اجتماعی اش به کار گرفته و در مناسبت های مختلف، اشعاری را دربارۀ حوادث اجتماعی و سیاسی به نظم کشیده است. به خاطر همین فعالیت های سیاسی و حزبی، کسرایی نهایتاً مجبور به ترک خاک ایران شد و سال ها به دور از وطن، در افغانستان، روسیه و اتریش غم غربت و دوری از وطن را متحمل شد و سرانجام در غربت و تنهایی در اتریش وفات یافت. این مقاله با تکیه بر شیوۀ وصفی تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای در تلاش است، نوستالژی ناشی از دوری از میهن و غم غربت را در شعر کسرایی بررسی کند. نتایج این مقاله مؤید آن است که کسرایی به خاطر دوری از میهن، دوستان و خویشان، در واپسین سال های عمر، غمگین و افسرده شده است. درنتیجه از نوستالژی ناشی از دوری از وطن، پیری و افسردگی ناشی از غربت و تبعید و نیز بر باد رفتن تلاش ها و فریادهای فعالیت های سیاسی و حزبی اش رنج زیادی برد، از همین رو، ضمن دور شدن تقریبی از اشعار سیاسی گذشتۀ خود، با اشاره به شکست فعالیت های حزبی و سیاسی خودش اشعاری سروده که بیشتر "اندوه نامه های غربت و تنهایی" و "اشتیاق نامه های بازگشت به مام میهن" است.