بازتعریف دروس معارف اسلامی دانشگاه ها، برای هر چه کارآمدتر کردن آن ها برای پاسخ گویی به نیازهای نسل نو ضروری است و پژوهش حاضر با هدف تقویت فرایند علمی سیاست گذاری دروس معارف اسلامی در چشم انداز آینده انجام پذیرفته است. مطالعه حاضر بر آن است تا با بررسی وضعیت نگرش دانشجویان نسبت به دروس معارف اسلامی در سه حیطه شناختی، عاطفی و عملکردی، مشخص نماید که به چه میزان، در تعالی بخشی به باورهای اعتقادی دانشجویان توفیق داشته اند؟ روش پژوهش، توصیفی- پیمایشی با رویکرد کاربردی است. بنابراین از میان کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل ورودی 95 و ماقبل آن که حداقل 8 واحد را گذرانده بودند، بر اساس حجم نمونه کوکران 319 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی، به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه ای بود که روایی آن، قبلا مورد تأیید چند تن از استادان صاحب نظر در این زمینه قرار گرفته است. مقدار ضریب آلفای کرونباخ در بررسی پایایی کل پرسش نامه 908/0 بوده است. داده های حاصل نیز با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی در محیط نرم افزار اس.پی.اس.اس نسخه 24 تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در ارایه دروس معارف اسلامی الزامی است رویکردی انتخاب شود که هم به عقل، هم به عاطفه و هم به رفتار دانشجویان توجه شود.