مواجهه با غرب به صورت غربگرایی یا غربستیزی یکی از مسائل مهمی است که در دورهء پهلوی دوم در ایران مورد توجه قرار گرفت. در طول این دوره، تلاشهای زیادی برای اصلاح و تغییرات در جامعه انجام شد. در عین حال تأثیرات فرهنگی و اجتماعی غرب بر جامعهء ایران حس میشد. در این دوره، شاه و دولت به دنبال مدرنیزاسیون و توسعهء صنعتی به سبک غربی بودند که این امر باعث ورود عناصر فرهنگی غربی (به عنوان نمادی از غربگرایی) به جامعه شد. این ورود فرهنگ غرب به ایران باعث تغییر در الگوهای زندگی، مد، موضوعات اجتماعی و فرهنگی شد. در دورهء پهلوی دوم، حکومت شاهنشاهی ایران تحت فشار تغییرات اجتماعی و اقتصادی بود. برای مواجهه با این چالشها، برنامههای گستردهای برای نوسازی و توسعهء کشور آغاز شد. این برنامهها شامل اقداماتی برای اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود. یکی از اهداف مهم نوسازی در دورهء پهلوی دوم، توسعهء صنعت و زیرساختهای کشور بود. این اقدامات منجر به افزایش تولید و اشتغال، رشد اقتصادی و توسعهء اجتماعی شد. همچنین، تلاشهایی برای مدرنیزاسیون و توسعهء زیرساختهای شهری نیز صورت گرفت. در دهه چهل، نمودار رشد اقتصادی سیر صعودی داشت. با توجه به اهمیت نوسازی در دورهء پهلوی دوم، این دوره به عنوان یک دورهء اصلاحات و تحولات بزرگ در تاریخ ایران شناخته میشود. این نوسازیها تأثیرات بزرگی بر جامعه و اقتصاد ایران داشته و اثرات آن تا به امروز قابل مشاهده است. در این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به منابع و اسناد کتابخانهای و آرشیوی داخلی و خارجی به ارزیابی زمینههای غربگرایی و غربستیزی در ایران دورهء پهلوی دوم (1332-1357) پرداخته شده و در وجوه سیاسی و فرهنگی به پیامدهای این روند در سالهای محدودهء پژوهش پرداخته شده. از نظریهء مشروعیت ماکس وبر نیز در تحلیل وضعیت مشروعیت حکومت در مواجهه با غرب پرداخته شده است . یافتههای پژوهش پیش رو نشان میدهد زمینهء اصلی طرح نظریههای نوسازی و غربگرایی و همچنین غربستیزی که در دهههای بعد از کودتای 28 مرداد32 به جد طرح شده و طرفداران زیادی بین عناصر حکومتی، روشنفکران و جامعه داشته ناشی از تأثیرات هژمونی جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب بوده است. نظریههای غربستیزی و سرعت مدرنیزاسیون در ایران، پیامدهایی در پی داشت. از جمله: افزایش مهاجرت به شهرها و تشکیل طبقهء حاشیهنشین یا پایینشهری، افزایش نارضایتیهای طبقات حاشیهنشین، گسترش گرایشهای مذهبی، افزایش رفاه و در عین حال مطالبات شهرنشینی، جدال با قدرتهای هژمونیک خارجی در دور سر طیف شرق (شوروی) و غرب (به مرکزیت امریکا) در اثر افزایش قدرت نظامی و اقتصادی. پیامد مهم دیگر غربگرایی، رشد احساس غربستیزی (در دو طیف مذهبی و غیرمذهبی) به واسطهء کودتای 28 مرداد و متهم دانستن حکومت به وابستگی به عوامل استعمار، و تضعیف حکومت در رقابتهای بلوک شرق و غرب در جدال جنگ سرد بود. در نهایت، یافتههای این پژوهش، ناظر بر تأثیر هژمونی جنگ سرد در سقوط پهلوی و گسترش نظریههای غربستیزانه میباشد.