تحرک در معنای کلی و مهاجرت و جا به جایی به طور خاص تر از دیرباز موضوعی کلیدی در پژوهش های باستان شناسی و همچنین انسان شناسی بوده است . در قرن حاضر، به دلیل شرایط سیاسی،اجتماعی و یا بحران های محیطی، پدیده مهاجرت و تحرک های جمعیتی یکی از دغدغه های مهم دولت ها و از مهم ترین موضوعات سیاسی-اجتماعی عصر ماست. در سرتاسر تغییرات پارادایمی در تاریخ اندیشه باستان شناسی، این موضوع گاهی به عنوان یک موضوع فرعی و گاهی به عنوان یک موضوع محوری مورد بحث قرار گرفته و یکی از مهمترین عوامل تغییرات فرهنگی در نظر گرفته شده است. مرور تاریخ زندگی بشر نشان می دهد که شرایط زندگی هرگز ایده آل نبوده است و همیشه دلیلی برای مهاجرت و جابه جایی وجود داشته است و گاهی انسان، گاهی کالا، و گاهی هر دو در چرخش و حرکت بوده است. فشار جمعیت، کمبود زمین، تغییرات آب و هوایی یا بلایای طبیعی و جنگ از جمله این عوامل است. در میان بسیاری از جوامع از جمله در ایران با توجه به شرایط زیست و بومی و محیطی، جا به جایی همیشه بخشی مهم از استراتژی معیشتی و شیوه زندگی بوده است. در حال حاضر نیز جهان با پدیده مهاجرت در قالب پناهجویان روبه روست. به همین دلیل است که امروزه، موضوع مهاجرت و جابه جایی پس از دهه ها بی مهری دوباره به موضوع مهم مطالعاتی بدل شده و بسیاری از باستان شناسان و انسان شناسان در سراسر جهان، تحرکات جمعیتی و نظام های رفتاری آنها را مطالعه می کنند. مرور تاریخچه اندیشه باستان شناسی به خوبی نشان می دهد که در مکاتب مختلف تفسیر و تعبیر مختلفی از آنها صورت می گرفته است در باستان شناسی تاریخی فرهنگی و انتشار گرایی ، مهاجرت به عنوان یکی از محرکهای اصلی در پشت انواع تغییرات فرهنگی دیده شده و تمام اشکال کوچک و بزرگ دیگر تحرک که در تولید، توزیع و مصرف مواد فرهنگی نقش داشتند، نادیده گرفته می شدند. درمکتب روندگرا مهاجرت به سایه رانده شد و پس از بازگشت دوباره پس روندگرایان و بازبینی دوباره روندگراها، این موضوعات رونقی دوباره جهت تحلیل و تفسیر پدیده های اجتماعی و فرهنگی یافت. برخلاف رویکردهای سنتی گذشته امروز دیگر جابه جایی به مهاجرت کل جوامع خلاصه نمی شود، افراد، گروه های مختلف یا بخش هایی از آنها در زندگی روزمره متحرک هستند و حرکات آنها از «الگوهای» متفاوتی در رابطه با زمان، جهت،انگیزه ها و غیره پیروی می کند.در نظر داریم در